$ تورک مظهرغیرت $

آذربایجان..............یاشاسین

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 5
بازدید کل : 6504
تعداد مطالب : 30
تعداد نظرات : 15
تعداد آنلاین : 1

شروع کد تغییر شکل موس --> کد ساعت -->
src="http://LoxBlog.Com/fs/clocks/07.js">

       لطفا جهت مشاهده آپدیت های جدید به آدرس زیرمراجعه کنید

               www.kurt.blogfa.com 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: سه شنبه 29 آذر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زندگي نامه پروفسورهشترودي

پروفسور محسن هشترودی فرزند اسماعیل در روز 22 دی 1286 خورشیدی در شهر هشترود پابه هستی نهاد . تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه های اقدسیه و سیروس و متوسطه را در دارالفنون به انجام رسانید و از دانش سرای عالی موفق به اخذ درجه لیسانس گردید . سپس برای تکمیل تحصیلات خود به اروپا سفر کرد و درجه لیسانس علوم ریاضی را از دانشگاه سوربن اخذ نمود و دکترای دولتی در علوم را از دانشگاه پاریس دریافت کرد . در سال 1315 به وطن بازگشت ودر دانش سرای عالی دانشکده علوم مشغول تدریس شد . در سال 1320 استاد دانشگاه تهران شد.

وی در زبان فرانسه مهارتی بسزا داشت و در بسیاری از کنگره های بین المللی شرکت می جست و با زبان فصیح به فرانسه سخنرانی می کرد به گونه ای که فرانسویان نیز از گونه سخن او متعجب می شدند . وی در کنگره بین المللی ریاضی درسال 1950.م در دانشگاه هاروارد آمریکا ، در 1954.م در آمستردام و در 1958م. در ادینبورگ اسکاتلند و کنگره بین المللی ریاضی دانان زبان لاتین در در فرانسه شرکت کرد و این خود نشانه این بود که پروفسور هشترودی یک شخصیت شناخته شده بین المللی می باشد . پروفسور هشترودی سالها در کنفرانس ها و سخنرانی ها و جلسات درس انستیتوی مطالعات عالیه دانشگاه پرینستون و دانشگاه هاروارد ، آکادمی علوم رومانی ، انستیتوی پوانکاره و دانشگاه پنجاب برای جمع کثیری از دانشجویان و استادان خارجی درس می گفت .تحقیقات وی در زمینه هندسه ، هندسه فضایی کلاسیک ، معادلات دیفرانسیل ، نظریه اعداد ، آنالیز ، مکانیک و جبر بود . پروفسور هشترودی طبع لطیفی داشت و مجموعه شعرهای وی تحت عنوان « سایه » چاپ شده است . مغز اندیشمند او در دنیای اندیشه و فلسفه نیز چالاک و توانمند بود دو کتاب وی دانش و هنر و جهان اندیشه شاهد این مدعاست . سرانجام وی در 13 شهریور 1355 دار فانی را وداع گفت.

دكارت می گوید: می اندیشم پس هستم
من می گویم: هستم پس می اندیشم
پیشرفت علمی از دیدگاه پروفسور هشترودی
پروفسور هشترودی همواره بر این اعتقاد بود که با شکوفا کردن استعدادها و جهت دهی صحیح به آنها می توان از لحاظ علمی جایگاه شایسته ای در دنیا بدست آورد. او همواره در تلاش بود تا مسئولین را متقاعد کند که پژوهشگاه بزرگی در ایران تأسیس کنند تا تمامی استعدادها در آن گرد آیند و در جهت شکوفا نمودن جامعه تلاش نمایند. امکانات پژوهشی در آن جمع آید، جوانان علاقه مند و مستعد در شهرها و روستاها بی هیچ تبعیضی شناسایی شوند و این امکانات را در اختیار آنان بگذارند تا استعدادها به موقع شکوفا شود و پژمرده نگردد. بر سر هر کوچه باید کتابخانه ای باشد و فراخور محل کتابهای مقدماتی همه علوم و هنرها را در آن گرد آورند. جوانان را باید به کتابخانه و مراکز فرهنگی کشاند، تنها از این راه است که دانشمندان و هنرمندان بسیاری از جامعه سر بر می آورند و ایران جایگاه شایسته و دیرین خود را در دنیای علم بدست خواهد آورد.

علاوه بر آنچه بیان شد مشخص است که همواره در کنار یک مرد یا زن موفق انسان دیگری نیز وجود دارد که با ایجاد یک فضای مساعد زمینه را برای پیشرفت دیگری آماده می کند. این مسئله به نوع نگاه فرد دوم به جامعه و مردم بر می گردد، چه بسا استعدادها و نیروهایی که بخاطر خود خواهی ها ممکن است به هدر رود و هیچگاه درخدمت جامعه قرار نگیرد، زیرا توجه به کل جامعه و بکار گیری تمام توان خود برای آیندگان نیازمند از خود گذشتگی و ایثار است. رباب هشترودی همسر پروفسور هشترودی نیز از این امر بر کنار نیست، چون پروفسور هشترودی را با لذت تحمل نمود، نقل است هشترودی در هنگام ازدواج هیچ ثروتی جز کتاب نداشت و زندگی ساده او همینطور ادامه یافت.

پس از مدتی حدود شش هزار تومان پول بدست آورد و آن مبلغ را به همسرش داد و به او گفت چون زمان عروسی هیج برایت نخریدم اکنون که گشایشی دست داده برو و انگشتری یا چیز دیگر برای خود تهیه کن. اما همسر فداکار او پول را نگه داشت و با فروختن فرش و یکسری اسباب دیگر خانه ای با آن پول خریداری نمود. خانم رباب هشترودی در مورد لذت زندگی با چنین مرد سخت کوشی می گوید زن و مرد اگر سلیقه شان در یک راستا باشد، برای هم نشینی و هم صحبتی باهم چه رنجها که بر خود هموار خواهند کرد. ادب و دانشی که هشترودی کسب می کرد نه تنها جان خود را تازه می کرد بلکه به اطرافیان خود نیز گرمی می بخشید و پرتو آن دم به دم بر تن آدمی احساس می شد. معلومات او در گفتار و کردار او بازتاب داشت، چون لب به سخن می گشود چنان لطافت و ظرافتی از آن می تراوید که آدمی را بسوی خود می کشاند.
مقالات و تألیفات پروفسور
حاصل زندگی پر بار پروفسور هشترودی را نمی توان به سادگی با معیارهای کمی قیاس کرد، وی طی سالهای استادی خود شاگردان برجسته ای تربیت نمود که هر کدام راه او را پیش گرفتند و مایه سر بلندی ملت ایران شدند. آیا تعلیم انسان آن هم انسانهای برجسته و بزرگی که پرتو وجود هر کدام از آنها به تنهایی روشنی بخش قسمت وسیعی ازجامعه است را می توان به آسانی سنجید و با معیارهای موجود ارزیابی کرد؟ حاصل شصت و نه سال زندگی پر ثمر علاوه بر کارهای فرهنگی ، علمی و مدیریتهای فرهنگی مقاله ها و کتابهای بسیاری است که مشهورترین آنها به قرار زیر می باشد:
· نظریه اعداد
· دانش و هنر
· تمرینهای ریاضیات مقدماتی
· سایه ها
· سیر اندیشه بشر
· LES CONNEXION SNORMAL AFFINES ET WEYLIENNES
· SUR LESS ESPACES DE RIMANN DE WEYL ET DE SCHOUTEN
«استاد پرویز شهریاری»:
اشراف دكتر هشترودی در علوم، خصوصا علم ریاضی، او را به صورت یك استاد مرجع درآورده بود كه سر حكمت را فقط می توانستیم از كلام شیوای او دریابیم. حكمت واسعه دكتر هشترودی، محدود به علوم پایه و ریاضیات نبود، بلكه گستره دانش و بینش او شامل ریاضیات، فیزیك، هیئت، نجوم، فلسفه، عرفان، ادبیات و هنر و به طور كلی تمام معرفت بشری می شد.
نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:زندگي نامه پروفسورهشترودي, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

زندگی نامه شهریار

محمد حسين شهريار


سيد محمدحسين بهجت تبريزي (۱۲۸۵ - ۲۷ شهريور ۱۳۶۷) متخلص به شهريار (قبل از آن بهجت) شاعر ايراني بود

كه شعرهايي به زبان‌هاي فارسي و تركي آذربايجاني دارد. از شعرهاي معروف او مي‌توان به «علي اي هماي

رحمت» و «آمدي جانم به قربانت» به فارسي و «حيدر بابايه سلام» (به معني سلام بر حيدربابا) به تركي آذربايجاني

اشاره كرد

در ايران، روز وفات اين شاعر بزرگ معاصر را روز ملي شعر نام‌گذاري كرده اند

زندگي

شهريار به سال ۱۲۸۵ درتبريز متولد شد. دوران طفوليت را در روستاي مادري قيش قورشاق و روستاي پدري

خشكناب در بخش قره‌چمن آذربايجان ايران سپري نمود. پدرش حاج مير آقا خشكنابي نام داشت كه در تبريز وكيل

بود. پس از پايان سيكل اول متوسطه در تبريز، در سال ۱۳۰۰ براي ادامهٔ تحصيل از تبريز به تهران رفت و در مدرسهٔ

دارالفنون (تا ۱۳۰۳) و پس از آن در رشتهٔ پزشكي ادامهٔ تحصيل داد.

حدود شش ماه پيش از گرفتن مدرك دكتري «به علل عشقي و ناراحتي خيال و پيش‌آمدهاي ديگر» ترك تحصيل كرد

(زاهدي ۱۳۳۷، ص ۵۹). پس از سفر اجباري چهارساله به خراسان براي كار در ادارهٔ ثبت اسناد مشهد و نيشابور،

شهريار به تهران بازگشت. در سال ۱۳۱۳ و زماني كه شهريار در خراسان بود پدرش حاج ميرآقا خشكنابي فوت كرد. او

به سال ۱۳۱۵ در بانك كشاورزي استخدام و پس از مدتي به تبريز منتقل شد.

دانشگاه تبريز شهريار را يكي از پاسداران شعر و ادب ميهن خواند و عنوان دكتراي افتخاري دانشكده ادبيات تبريز را

نيز به وي اعطا نمود.

در سال‌هاي ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۰ اثر مشهور خود حيدر بابايه سلام را مي‌سرايد. گفته مي‌شود گه منظومه حيدرباباً در

شوروي به ۹۰ درصد زبان‌هاي جمهوري‌هاي آن ترجمه و منتشر شده‌است.

در تير ماه ۱۳۳۱ مادرش درمي‌گذرد. در مرداد ماه ۱۳۳۲ به تبريز آمده و با يكي از بستگان خود به نام خانم عزيزه عميد

خالقي ازدواج مي‌كند كه حاصل اين ازدواج سه فرزند، دو دختر به نام‌هاي شهرزاد و مريم و يك پسر به نام هادي

هستند.

شهريار پس از انقلاب ۱۳۵۷، شعرهايي در مدح نظام جمهوري اسلامي و مسئولين آن، از جمله روح الله خميني و

سيد علي خامنه‌اي و نيز اكبر هاشمي رفسنجاني (انتشار پس از مرگ شهريار) سرود.

شهريار در روزهاي آخر عمر به دليل بيماري در بيمارستان مهر تهران بستري شد و پس از مرگ در ۱۳۶۷، بنا به وصيت

خود در مقبرةالشعرا در تبريز دفن شد.

مقبره شهريار در مقبره الشعراي تبريز

وي اولين دفتر شعر خود را در سال ۱۳۰۸ با مقدمه ملك‌الشعراي بهار، سعيد نفيسي و پژمان بختياري منتشر كرد.

بسياري از اشعار او به فارسي و تركي آذربايجاني، جز آثار ماندگار اين زبان‌هاست. منظومه حيدربابايه سلام، سروده

شده به سال ۱۳۳۳، از مهم‌ترين آثار ادبي تركي آذربايجاني شناخته مي‌شود.

گفته مي‌شود، شهريار سال آخر رشته پزشكي بود كه عاشق دختري شد.[نيازمند منبع] پس از مدتي خواستگاري

نيز از سوي دربار براي دختر پيدا مي‌شود. گويا خانواده دختر با توجه به وضع مالي محمدحسين تصميم مي‌گيرند كه

دختر خود را به خواستگار مرفه‌تر بدهند. اين شكست عشقي بر شهريار بسيار گران آمد و با اين كه فقط يك سال به

پايان دوره ۷ ساله رشته پزشكي مانده بود ترك تحصيل كرد. غم عشق حتي باعث مريضي و بستري شدن وي در

بيمارستان مي‌شود. ماجراي بيماري شهريار به گوش دختر مي‌رسد و همراه شوهرش به عيادت محمد در

بيمارستان مي‌رود. شهريار پس از اين ديدار در بيمارستان شعري را كه بخشي از آن در زير آمده‌است، در بستر

مي‌سرايد.[نيازمند منبع]. اين شعر بعد‌ها با صداي غلامحسين بنان به صورت آواز خوانده شد.

آمدي، جانم به قربانت، ولي، حالا چرا؟

بي‌وفا، حالا كه من افتاده‌ام از پا چرا؟

نوشداروئي و بعد از مرگ سهراب آمدي

سنگدل، اين زودتر مي‌خواستي، حالا چرا؟

نازنينا، ما به ناز تو جواني داده‌ايم

ديگر اكنون، با جوانان ناز كن، با ما چرا؟

آسمان چون جمع مشتاقان پريشان مي‌كند

در شگفتم من، نمي‌پاشد ز هم دنيا چرا؟

در خزان هجر گل، اي بلبل طبع حزين

خامشي شرط وفاداري بود، غوغا چرا؟

شهريارا، بي‌جيب خود نمي‌كردي سفر

اين سفر، راه قيامت ميروي، تنها چرا؟


شهريار بعد از اين شكست عشقي كه منجر به ترك تحصيل وي مي‌شود.[نيازمند منبع] به صورت جدي به شعر روي

 مي‌آورد و منظومه‌هاي زيادي را مي‌سرايد.

آثار شهريار

حيدر بابايه سلام، شعر تركي

كليات محمد حسين شهريار، مجموعه اشعار به زبان فارسي

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: دو شنبه 9 آبان 1390برچسب:شهريار, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چو ايران نباشد تن من مباد

بينندگان وخوانندگان عزيزهدف ازايجاداين وبلاگ توهين به قوميت ها

وزبان هاي ديگرنيست بلكه اهداف اين وبلاگ آشنايي شما باترك.

  زبان تركي. و دلاوران اين سرزمين ميباشد وبايدباهم يك صدا اين

 جمله رافر يادبزنيم(چو ايران نباشد تن من مباد) بادرودفراوان به

 ايرانيان شريف                 ( ياعلي)

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 5 آبان 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

بابک(دلاوررشیدآذربایجانی)

 

شایسته است كه در مورد این شخصیتهای تاریخی و سال‌های مبارزه آنها تحقیقات بیشتری صورت گیرد هر چند مورخان بزرگی نظیر سعید نفیسی و دكتر باستانی پاریزی در مورد بابك مطالب متعددی

آورده اند . اما نیاز به توجه و تحقیق بیشتری در این زمینه وجود دارد . در مورد بابك اما همین قدر كافی است كه گفته شود بابك كسی بود كه به مدت 22 سال با خلفای عباسی جنگید و اجازه نداد كه

پای آنها به منطقه شمال غرب ایران باز شود

 

 

 

_____________________________________________________________

 



معتصم: ای سگ، چرا در جهان فتنه انگیختی و چرا چندین هزار مسلما ن را کشتی؟

بابک:سکوت

معتصم:4 دست و پایش را ببرید

بابک: در هنگامی که دست اول بابک را می‌بریدند. بابک صورتش را با دست دیگرش به خون آلوده می‌کرد.

معتصم:چرا چنین میکنی؟

بابک:ه چون خونریزی باعث رنگ پریدگی صورت می‌شود من صورتم را خونین می‌کنم که کسی گمان نکند که بابک ترسی به دل راه داده است

معتصم :چند نفر را کشتی؟

بابک:33 هزار تن از متجاوزان


معتصم:دستورمیدهد تا پوست از گاوی با شاخ ها یش باز کردند و بابک را در میان آن پوستگرفتند چنان که هردو شاخ بردو بنا گوش آمد ودوختند و پوست خشک شد.و بهسختی جان داد

سپسجنازه‌ مثله شده اش را در شهر سامرا بر سر دار کشیدند. بر طبق بعضی منابعسر او را بعدا برای نمایش در شهرهای دیگر و خراسان گرداندند. بابک در همانمحلی به دار آویخته شد که دیگر قیام
 

کننده ضد عباسی، مازیار، شاهزاده طبریبعدها به بدستور خلیفه عباسی به دار آویخته شد

 

آخرین گفتار بابک ( به نوشته کتاب حماسه بابک اثر نادعلی همدانی

من مبارزه ای را آغاز کرده ام کهادامه خواهد داشت.من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زودآن را سرنگون خواهد نمود . تو اکنون که مرا تکه تکه میکنی هزاران بابک درشمال و شرق و

غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل وستم را از میان بر خواهد داشت ! این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور وستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد

من درسی به جوانانایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد . من مردانگی و درس مبارزهرا به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدندست و پاهای من تیز میکند

صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیانهستند.مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تامردانه برخیزند و میهن گرامی را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردمفریب برهانند

. اما تو ای افشین . . . در انتظار روزی باش که همین معتصمیرا که امروز مانند سگانی در برابرش زانو میزنی و وطن ات را برای او فروختیدر همین تالار و روی همین سفره سرت را از بدن جدا کند

مردی که بهمادر خود ( میهن ) خیانت کند در نزد دیگران قربی نخواهد داشت و هیچکس بهفرد خود فروخته اعتماد نخواهد کرد . و بدینسان نخست دست چپ بابک بریده شدو سپس دست راست او و بعد

پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرورفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود

پاینده ایران

 


روزاعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمریانجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برایایرانیان بسیار مهم دانسته است. اعدام بابك چنان

 

قلعه بابک

كوهستاني با نام جمهور در ارتفاع بيش از 2300تا 2600 متر از سطح دريا. اطراف اين قله را از هر طرف دره هايي به عمق 400تا 600 متر فرا گرفته است و تنها يك راه به اصطلاح (بز رو) دارد. از كليبرتا

قلعه بذ 3 كيلومتر راه صعب العبور را بايد طي نمود ولي بعد از صعود بهقله و ورود در قلعه رنج راه به كلي از بين مي رود. بعد از حمله اعراب به ايران جنبشهايي بوجود آمد كه يكي از آنها به رهبري بابك

خرمدين بود كه مقرجنبش در طول مبارزه در قلعه اي كه بعدها به دليل شجاعت و درايت بابك ناماو را به خود گرفت بود. از جمله وقايع مهم و جالب زمان بابك آوردن دينخرمدين است كه خود او رهبرش بود

عبور ميكنيم ابتدا بهبناي قصر كه دو طبقه و سه طبقه است بر ميخوريم طرفين مدخل به وسيله دوستون كاذب مشخص شده است (ستون كاذب = نيمه ستون كه به ديوار تكيه ميدهد ). پس از آن تالار

اصلي است كه اطراف آن را هفت اطاق فرا گرفته است .اطاقها به تالار مركزي مربوط ميشوند . در جبهه شرقي قصر تاسيسات ديگريمركب از اطاقها و آب انبار ها ساخته اند سقف آب انبارها باطاق

جناقي وگهواره اي استوار شده اند . در جبهه شمال غربي قصر از پلكانهايي سرتاسريكه اكنون ويران شده و قسمتهايي از آن بيرون از خاك است به بخش رفيع بناصعود ميكنيم كه مدخل آنرا رديف

پلكانها با دو نيمه ستون شتون مشخص ميكننددر قسمت علياي اين نيمه ستونها محلي براي ديده بانها جايسا زي شده ومحدوده پس از آن كه در چند بخش تشكيل شده احتمالا جايگاه سربازان بوده

كهبه همه چيز و همه جا تسلط كامل داشته اند. از همينجا بوده است كه بابك خرمدين قهرمان تاريخي ايران و يارانش بمدت بيست و چند سال عساكر عرب را كه بهقصد محاصره و كوبيدن جنبش او آمده

اند در كوه‌ها و كتلها سرگردان كرده وبا شبيخونهاي خود آنها را از دم تيغ گذرانده و به عزيمت وادارشان كردهاند. بر طبق كاوش و حفاريهاي پژوهشي كه در قلعه بذ انجام شده در چهار اطاققصر



بناي قلعه درپنجاه كيلومتري شمال شهرستان اهر و از ارتفاعات غربي شعبه اي از رود بزرگقره سو و در سه كيلومتري جنوب غربي كليبر واقع است. بناي جمهور مركب ازقلعه و قصر است بر فراز قله.

كيفيت ظاهري قلعه بابک

قبلاز اينكه به دروازه قلعه برسيم از معبري به صورت دالان باريك كه 200 متراز دروازه قلعه فاصله دارد و زير سلطه و نظر نگهبان است بايد عبور نمود پساز صعود از مدخل ديگري با پلكانهايي تقريبا نا منظم

A, B, C, D, پلكاني در اطاق- C آلات جرب پوسيده در اطاق D سفالينههايي تا اواخر قرن سوم هجري در اطاق B بالاخره سكه هايي مربوط به دورهاتابكان بدست آمده همچنين قسمتي از كف آجري اطاقهاي

A, C, D,

برداشته شدهو چندين تنور و سفالينه هاي زيبايي مربوط به قرن سوم هجري كشف شده كه مسلمگرديد كه اين دژ يكي از بناهاي بابك و جايگاه اصلي قهرمان ملي و دلاورآذربايجاني است كه

حتي بعد از به شهادت رسيدن وي مورد احترام و دارايسكونت بوده است

.
امروزه قلعه بابک پر طرفدارترین جاذبه گردشگری دراستان آذربایجان شرقی بوده و از اوایل فروردین ماه تا اواخر آبانماهپذیرای ده‌ها هزار نفر گردشگر می‌باشد.اوج این بازدیدها 10 الی 13 تیرماههر سال.
 

است

واقعه‌ي مهمي تلقي شد كهمحل اعدامش تا چند قرن ديگر بنام خشبه‌ي بابك یعنی چوبه‌ي دار بابك درشهرِ سامرا كه در زمان اعدام بابك پايتخت دولت عباسي بود شهرت همگاني داشتو يكي از نقاط

مهم و ديدني شهر تلقي ميشد . برادر بابك يعني آذين را نيزخليفه به بغداد فرستاد و به نايبش در بغداد دستور نوشت كه اورا مثل بابكاعدام كند. طبري مينويسد كه وقتي دژخيمْ دستها و پاهاي برادر بابك

رامي‌بُريد، او نه واكنشي از خودش بروز ميداد و نه فريادي برمي‌آورد. جسداين مرد را نيز در بغداد بردار كردند . بدين ترتيب كار بابك پس از ٢٢ سالپيروزي پي‌درپي و وارد آوردن شش شكست بزرگ بر

شش‌تا از بهترين فرماندهانارتش عباسي، و پس از اميدهاي فراواني كه روستائيان ايران به او بستهبودند، با توطئه‌ي نماينده‌ي عيسا مسيح و یک شاهزاده خائن به پايان رسيد

) :


تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد . نه ! این حماقت است اگر فکر کنی چون افشین وطن فروش را با زرخریده ای میتوانی ایرانیان را اسیر کنی .:

 

 

سخنان تاریخی بابک خرمدین هنگامیکه اعراب دست و پایش را بریدند

 

می گویند که بابك پس از قطع دست راستش با دست چپ خون دست راست را بر چهره خود مالید و تمام صورتش را گلگون از خون كرد. معتصم می‌پرسد، دلیل این كار چیست؟ بابك پاسخی داد كه بعد

 

از 1200 سال هنوز استدلال محكم مردی و مردانگی و آزادی و آزادگی است. من با خون، سیمای خود را سرخ كردم تا فکر نکنی که ترس از مرگ، باعث شده که رنگ صورتم زرد شود. و عجیب اینکه این

داستان مرا به یاد حلاج می اندازد که او هم در عرصه خود تمام بود و جرمش این بود که اصرار هویدا می کرد

 

متن زیر لحظات آخر زندگی بابک را تصویر میکند

سرزمین ایران با تاریخ و تمدن كهن خود ؛ پستی و بلندی های فراوانی را پشت سر گذاشته است و در این میان آزادیخواهانی به قیام برخاسته اند كه باید یاد و خاطره آنها یرای همیشه زنده بماند و

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:بابک, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ستارخان(سردارملی)

 

                           ستار فرزند حاج حسن بزاز قره داغی یکی از قهرمانان نهضت مشروطیت ایرن

محسوب می شود که در ارتباط با فرمان علمای نجف به مبارزه با دستگاه

محمدعلی شاه قاجار برخاست. سال تولد او را 1284 قمری در قره داغ ذکر

کرده اند. اولین برخورد ستارخان با محمدعلی شاه و اجزای او به سال

1304 قمری برمی گشت که اطرافیان بدرفتار محمدعلی میرزا در تعقیب دو

خانزاده محلی قره داغ به باغ پدر ستارخان حمله کردند و در جریانِ در گیری و

دفاع ستارخان از پناهندگان، دلاور ظلم ستیز آذربایجانی از ناحیه پا تیر خورد و

سپس به دژ نارین قلعه اردبیل منتقل و محبوس شد. بعدها به صف تفنگداران

ویژه ولیعهد، مظفرالدین میرزا درآمد و به ستارخان معروف شد و مأموریت هایی

را نیز انجام داد، از جمله مبارزه با راهزنان ترکمن که به همین منظور به مشهد

رفت، اما مدتی بعد، از آن کسوت خارج شد و در 1312 قمری به سامرا رفت. در

سامرا چون با بد رفتاری خدام آستانه با زائران ایرانی روبه رو شد به همراه چند

جوان غیرتمند آذربایجانی، خدام بد رفتار آستانه عسکریین (علیهما السلام) را

تنبیه کرد و دستگیر شد که به شفاعت میرزای شیرازی آزاد گردید و به ایران باز

گردانده شد. البته او یک بار دیگر نیز در 1319 قمری به زیارت عتبات عالیات

شتافت. ستارخان به واسطه اوضاع زمانه و ظلم و ستم حکومتیان و روحیه ظلم

ستیزش زندگانی آرامی نداشت. وی پس از بازگشت از نجف اشرف به کار

مباشرت املاک و سپس فروش اسب مشغول شد . با پا گرفتن نهضت

مشروطیت در ایران او نیز که از دستگاه حاکمه ناراضی بود به صف مشروطه

خواهان پیوست. تبریز یکی از کانون های مهم مشروطه خواهی بود که بنابر

روایت کسروی ماهیتی دینی داشت، اما رفته رفته با پر رنگ تر شدن حضور

سوسیال دموکرات های قفقازی در تبریز نزاع و درگیری به تبریز هم راه یافت که

پس از حمله به مجلس که به دستور محمدعلی شاه صورت گرفت ابعاد

گسترده تری یافت. در بین صفوف مردم تبریز گرایشهای مختلفی وجود داشت؛

عده ای به عشق دین و اطاعت از فرامین مراجع نجف، بخشی از فرط علاقه به

مشروطه و برخی از فرط بغض نسبت به محمدعلی شاه گرد هم آمده بودند. در

این بین ستارخان که خود را گوش به فرمان مراجع نجف و مطیع اوامر آنها می

دانست نقش آفرینی درخشانی کرد. این در حالی بود که عناصر سوسیال

دموکرات در تبریز و همراهان آنها در تهران قصدشان برهم زدن اوضاع ایران بود و

نه برقراری آزادی و رفع استبداد. صداقت ستارخان در مشروطه خواهی نام او را

زبانزد اهل آذربایجان و اهالی ایران کرد. با فتح تهران حاکم اعزامی از سوی

مشروطه خواهان، یعنی مخبرالسلطنه از ابتدا با ستارخان سرگردان بود لذا

مقدمات اعزام ستارخان را به تهران فراهم نمود، در این ماجرا کنسولگری روس

و انگلیس نیز با مخبرالسلطنه همداستان بودند. در اوضاعی که شهرهای واقع

بین تبریز و تهران و پایتخت منتظر قدوم سردارها بودند عده ای از افراطیون که از

حضور سرداران در تهران ناراحت بودندبرای حذف آنان نقشه هایی درسر می

پروراندند


سپهدار اعظم طی تلگرافی به آخوند خراسانی می نویسد

:


                           بنابه ضرورت عاجله٬ سردار و سالار ملّی به تهران احضار٬ و سه روز است...

                            حرکت کرده اند. بعد از حرکت آنها معلوم شد در تهران اشخاص مغرض معاند و

                          دیگران مصمم شده اند که آن دو وجود محترم را آلت اجرای مقاصد فاسده نموده

                          در تخریب خود آنها و اختلاف مملکت نقشه ها دارند

وی از آیات می خواهد که سرداران را موقتاً به عتبات نزد خود دعوت کنند. این

امر ازسوی آیات تحقق یافت ولی ستارخان و باقرخان به سمت تهران روانه

شده بودند٬ درطول مسیر به جهت پایمردیهای آنان مردم شهرها به استقبال

آمدند. عین السلطنه سالور درخصوص توقّف آنها در قزوین می نویسد

:


                            بعضیها را به عنوان مجاهد نزد معظم له معرفی کرده بودند. تغیّر کرده بود که این


                         همو از بروز بحران و ناآرامی در شهرهای مختلف و منع حمل اسلحه در تهران به:

                         جهت شرارت برخی از مشروطه خواهان و کشت و کشتار در شهرها در همان

                          روزها خبرمی دهد. 3 او همچنین می نویسد


                        روزنامه ها به درجه ای مهمل می نویسند که همان بهتر که عهد کردیم دیگر


                      در همین اوقات آیت الله خراسانی طی تلگرافی به سید عبدالله بهبهانی و سایر

                       حجج اسلام اعلام می کنند: به موجب مکاتیب متکثره داخله در شماره ١٢١

                       جریده ایران نو حکم قصاص را خلاف سیاست و حکمت شمرده به آیه مبارکه

                         ولکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب که حکماء و فلاسفه غیرمسلمین همه

                       به حکمتهای مودوعه در آن کریمه مبارکه اقرار و به فهم آن افتخار دارند استحقار

                       نموده البته ٬ چگونگی را اعلام بلکه همین شماره را عاجلاً ارسال فرمایند تا در

                        صورت صدق٬ حکم الهی عزاسمه به عموم مسلمین اعلام شود. 5

                       سرداران٬ در روز جمعه ٤ ربیع الثانی ١٣٢٨ ه.ق وارد تهران شدند و مورد

                       استقبال عمومی واقع گردیدند. آیت الله بهبهانی نیز٬ فرزند و چند تن از اجزاء

                        خود را به استقبال فرستادند. این در حالی بود که برخی از وکلای آذربایجان از

                        ورود سرداران به پایتخت و استقبال عمومی از آنان ناراضی بودند. 6 و کشور در

                        آتش اختلاف بین اعتدالیون و افراطیون می سوخت

.

                        نخریم. عجالتاً شهر ما از ورود سردارَیْن ٬ سالارین ٬ شیرَیْن ٬ بَبْرَیْن ٬ ستارَیْن و

                        باقرَیْن قرین مباهات و افتخار است... این روزها با نهایت جلال مشغول بازدید

                        هستند تا بعد به چه رویه بیفتد... 4

                            اسم را کی گذاشته؟ مجاهد یعنی چه؟ در رکاب کدام امام٬ برای چه امری حکم

                              صادرشده؟ این کارها چه ربط به جهاد داشته و دارد... 2

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 5 آبان 1390برچسب:ستارخان (سردارملی), موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: چهار شنبه 20 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

                                              مازاده اي سرزمين گرگيم

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: چهار شنبه 20 مهر 1398برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

شعر استاد محمد حسین شهریار ؛ در جواب آن دسته از فارس هایی که نژاد پرست اند

 

 

الا ای داور دانا تو میدانی كه ایرانی


چه محنتها كشید از دست این تهران و تهرانی

 

چه طرفی بست از این جمعیت ایران جز پریشانی

 

چه داند رهبری سرگشته صحرای نادانی


چرا مردی كند دعوا كسی كو كمتر است از زن


الا تهرانیا انصاف می كن خر توئی یا من؟

 

 

 

تو ای بیمار نادانی چه هذیان و هدر گفتی

 

به رشتی کله ماهی خور به طوسی کله خر گفتی

 

قمی را بد شمردی اصفهانی را بتر گفتی


جوانمردان آذربایجان را ترک خر گفتی

 

تو را آتش زدند و خود بر آن آتش زدی دامن

 

الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 


تو اهل پایتختی باید اهل معرفت باشی


به فکر آبرو و افتخار مملکت باشی


چرا بیچاره مشدی و بی تربیت باشی


به نقص من چه خندی خود سراپا منقصت باشی

 

مرا این بس که میدانم تمیز دوست از دشمن

 

الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



گمان کردم که با من همدل و همدین و همدردی

 
به مردی با تو پیوستم ندانستم که نامردی


چه گویم بر سرم با ناجوانمردی چه آوردی

 

اگر میخواستی عیب زبان هم رفع میکردی

 

ولی ما را ندانستی به خود هم کیش و هم میهن


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



به شهریور مه پارین که طیارات با تعجیل

 

فرو میریخت چون طیر ابابیلم به سر سجیل

 

چه گویم ای همه ساز تو بی قانون و هردمبیل


تو را یک شب نشد ساز و نوا در رادیو تعطیل

 

ترا تنبور و تنبک بر فلک میشد مرا شیون


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



بدستم تا سلاحی بود راه دشمنان بستم

 

عدو را تا که ننشاندم به جای از پای ننشستم

 

به کام دشمنان آخر گرفتی تیغ از دستم

 

چنان پیوند بگسستی که پیوستن نیارستم


کنون تنها علی مانده است و حوضش چشم ما روشن!


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



چو استاد دغل سنگ محک بر سکه ما زد

 

ترا تنها پذیرفت و مرا از امتحان وا زد

 

سپس در چشم تو تهران به جای مملکت جا زد


چو تهران نیز تنها دید با جمعی به تنها زد


تو این درس خیانت را روان بودی و من کودن


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



چو خواهد دشمنی بنیاد قومی را براندازد


نخست آن جمع را از هم پریشان و جدا سازد


چو تنها کرد هریک را به تنهایی بدو تازد


چنان اندازدش از پا که دیگر سر نیفرازد

 

تو بودی آنکه دشمن را ندانستی فریب و فن


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 


چرا با دوستدارانت عناد و کین و لج باشد

 
چرا بیچاره آذربایجان عضو فلج باشد


مگر پنداشتی ایران ز تهران تا کرج باشد


هنوز از ماست ایران را اگر روزی فرج باشد


تو گل را خار میبینی و گلشن را همه گلخن

 

الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 


تو را تا ترک آذربایجان بود و خراسان بود


کجا بارت بدین سنگینی و کارت بدینسان بود


چه شد کرد و لر و یاغی کزو هر مشکل آسان بود


کجا شد ایل قشقایی کزو دشمن هراسان بود


کنون ای پهلوان پنبه چونی نه تیر ماند و نی جوشن


الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

 



کنون گندم نه از سمنان فراز آید نه از زنجان

 
نه ماهی و برنج از رشت و نی چایی ز لاهیجان

 

از این قحط و غلا مشکل توانی وارهاندن جان

 

مگر در قصه ها خوانی حدیث زیره و کرمان

 

دگر انبانه از گندم تهی شد دیزی از بنشن

 

الا تهرانیا انصاف میکن خر تویی یا من

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

پیشگفتار: مسائلی که ذهن ما را مشغول می کند

شاید برای بعضی این سئوال پیش آمده باشد که حضور ما تركها در ايران از كجا

نشات ميگيرد و تاريخ و پيشينه ما چيست؟ زبان ترکی چگونه زبانی است که اکثر ما

قادر به خواندن و نوشتن آن نیستیم ؟ در ایران جمعیت ترکها چقدر است؟ چرا اجازه

نداریم در مدارس به زبان ترکی تحصیل کرده و حتی صحبت کنیم؟ چرا برای ما جوک

می سازند و ما را تحقیر می کنند؟ متاسفانه بعضی از ما به این مسائل توجهی

نداریم و برای این مسائل به دنبال پاسخ نیستیم. حتی بدتر اینکه برخي از ما از

 

ترک بودن خود نیز شرمنده ایم و به نحوی قصد انکار آن را داریم! به جای یاد دادن

زبان با احساس و عاطفه مادری به فرزند خردسال خود ، به او زبان رسمی و خشک

فارسی را می آموزیم! هنگام فارسی صحبت کردن سعی داریم لهجه خود را پنهان

کنیم! و به جای ترک خود را آذری می نامیم! اینها مسائلی هستند که ذهن ما را

مشغول می کنند و هنگامی نیز که موفق می شویم که به جواب این سئوالها نزدیک

شده و هویت خود را بشناسیم ، اگر کنجکاو باشیم از خود می پرسیم که حقوق ما

چیست ؟ چرا حقوق ما ضایع شده است ؟ و چگونه می توانیم حقوق از دست رفته

خود را پس بگیریم؟ در این چند صفحه به صورت خیلی خلاصه قصد جواب دادن به

این مسائل را داریم. مورد بحث در این نوشته عمدتا مسائل مربوط به ملت ترک

آذربایجان است.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

جمعیت ترکان ایران چقدر است؟

بر اساس اطلاعات منبع زبان شناسی

SIL [1] ترکیب جمعیتی ایران در سال 1998 به صورت زیر بوده است:


 

 

جمعیت کل ایران بر اساس آمار دولتی

 

65,758,000


متکلمین زبان ترکی آذربایجانی

قشقاییها (ترکی آذربایجانی)


متکلمین ترکی خراسانی ( نزدیک به ترکی آذربایجانی)


متکلمین زبان ترکی ترکمنی

23,500,000
1,500,000
400,000
2,000,000

متکلمین زبان فارسی*

22,000,000

متکلمین زبان لری*
4,280,000


متکلمین زبان کردی و کرمانجی*

3,450,000


متکلمین زبان گیلکی*

3,265,000


متکلمین زبان مازندرانی*

3,265,000


متکلمین زبان عربی

1,400,000


متکلمین زبان بلوچی*

856,000


متکلمین زبان تالشی و تاکستانی*

332,000


متکلمین زبان ارمنی

170,800


بقیه زبانها

700,000

متاسفانه تاکنون سرشماری رسمی و درستی برای تعیین ترکیب جمعیتی ایران

صورت نگرفته و آمارهای موجود اکثراً مغرضانه و در جهت کم نشان دادن جمعیت

ملتهای غیر فارس در ایران بوده است. بر اساس آمار تقریبی فوق جمعیت ترکان

آذربایجانی بدون در نظر گرفتن ترکان ترکمنی 25،400،000 نفر (62/38% جمعیت

ایران) بوده واکثریت نسبی این کشور را تشکیل می دهند که این رقم را تا 30 میلیون

نفر نیز تخمین زده اند. جمعیت فارس زبانها نیز 22 میلیون نفر می باشد. بر اساس این

آمار جمعیت ترکهای ایران حدود27،400،000 نفر می باشد و کل متکلمین زبانهای

خانواده ایرانی (نه لهجه ها یا گویشهای فارسی! که با علامت * مشخص شده

است) 37،500،000 می باشد. پس ایران نه فقط سرزمین ملت فارس بلکه سرزمین

ملتهای مختلف

 

ترک و کرد و عرب وفارس و بلوچ و عرب و ... است. لازم به ذکر است که حدود 8

میلیون ترک آذربایجانی در جمهوری آذربایجان، بیش از 500،000 نفر در ترکیه وحدود

یک میلیون نفر در عراق (عمدتا شهر کرکوک و اطراف آن) زندگی می کنند. ترکان

آذربایجانی در شهرهای مختلف ایران و به خصوص استانهای آذربایجانشرقی ،

آذربایجانغربی، اردبیل، زنجان، همدان، قزوین، تهران و مرکزی و بخشهائى از استانهاى

گيلان، كردستان و كرمانشاهان زندگی می کنند. بخش عمده ملت ترك در جنوب ايران

 دراستانهاى فارس، اصفهان، بوشهر، كرمان، چهار محال و بختيارى و استانهاى مجاور

و عمده ملت ترك در شمال شرق ايران در استانهاى خراسان شمالى، خراسان

رضوى، گلستان و مازندران ساكنند[23]ּ بعد نيست بدانيم كه كشور ايران از بابت

جمعيت تركها بعد از تركيه در رتبه دوم قرار دارد و تهران نيز بعد از استانبول دومين

شهری است كه بيشترين جمعيت ترك را در خود جای داده است.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تاریخ ترکان آذربایجان و ایران ودنیا

 

 

دو دیدگاه عمده در مورد تاریخ ترکان ایران وجود دارد که اصولاً با هم تناقضی نیز

ترک در آذربایجان اسکان داده شدند[38]. از قرن هفتم میلادی عده ای از قبایل اوْغوُز ابتدا به

خراسان و از آنجا به آذربایجان کوچ کردند. در قرن دهم میلادی عده ای از ترکان خزر بعد از

مغلوب شدن به روسهای کیف به آذربایجان آمدند. از اواخر قرن نهم میلادی به بعد از آسیای

میانه قبایل پچه- نک، اوغوز و قبچاق ازمسیر شمال دریای خزر به غرب کوچ کردند و عده ای از

آنها هم به آذربایجان آمدند. مهاجرت انبوه ترکان به ایران ، خصوصاً به آذربایجان در زمان سلاجقه

انجام گرفت. با حمله مغولها نیز تعدادی از اقوام ترک به صورت قسمتی از سپاهیان مغول به

ایران مهاجرت كردند.

 

البته احتمال اینکه فقط مهاجرتهای مؤخر طبق نظریه اول از ناحیه آسیای میانه به ناحیه آبادتر و

احتمالا پرجمعیت تر آذربایجان موفق به تغییر بافت منطقه آذربایجان شده باشد، کم بوده و

ترکیبی از هردو نظریه محتمل تر است. یعنی اجداد ترکان اولین مهاجرین یا اولین ساکنین

منطقه بودند که با آمدن دیگر اقوام

ترک ، زبان و فرهنگ آنها تکوین یافته است. البته نظریه های تحریفی و مغرضانه دیگری نیز

وجود دارد که طبق آنها ترکان اقلیتی مهاجم و تجاوزگر نمایانده می شوند که به زور زبان خود را

در ایران تحمیل کرده اند! در ادامه مطلب به نقد این نظریات و رد آنها خواهیم پرداخت.


ترکان دنیا در وسعتی از سیبری تا بالکان عمدتا در کشورهای قزاقستان، ازبکستان ،

قرقیزستان ، ترکمنستان ، روسیه، چین ، جمهوری آذربایجان، افغانستان ،ایران ، ترکیه و عراق

زندگی می کنند. بنا به لینگواسفر در سال 2000 خانواده زبانهاى تركى، زبان تقریباً 150 میلیون

نفر در آسیا و اروپا وشاخه تركى جنوبی (شامل سه لهجه عمده : تركی آناتولی ، تركى

آذربایجانی و ترکی تركمنى) زبان اقلا 98 میلیون نفر در خاورمیانه، قفقاز، آسیاى میانه و شبه

جزیره بالكان- اروپا بوده است[1]. در همین سال زبان فارسى (سه لهجه عمده آن: فارسى

(ایران)، درى (افغانستان) و تاجیكى( زبان تقریباً ٤٠ میلیون نفر در خاورمیانه و آسیاى میانه بوده

است. در حال حاضر 28 لهجه یا زبان ترکی در مناطق مختلف زبان رسمی مردم بوده و در حدود

20 لهجه یا زبان ترکی دارای کتابت و ادبیات کتبی می باشد[23] [5]

ترکان دنیا

نظریه دوم [4] [8] : بر اساس این نظریه تركان در ایران تاریخی هفت هزار ساله دارند و زبان

تركی از نظر زبان شناسی ادامه زبانهای مادر سومری و ایلامی است. زبانهای ایلامی و

سومری همانند زبانهای ترکی جزء زبانهای التصاقی است ( در این مورد توضیح داده خواهد

شد) و بین زبانهای سومری –ایلامی و ترکی اشتراکات لغوی نیز وجود دارد. تمدن ایلام در

جنوب غرب ایران که با تهاجم هخامنشیان به ایران برچیده شد یکی از متمدن ترین تمدن های

ایران از 3000 سال قبل از میلاد بوده است. حکومت هخامنشیان نیز برروی ویرانه های این

تمدن نهاده شد و حتی دربار هخامنشی که در ابتدا از خود خط و نوشتاری نداشت از خط و

زبان ایلامی استفاده می کرد. سومریها نیز از 5000 سال قبل از میلاد تا سال2000 قبل از

میلاد که توسط آشوریها و بابلیها نابود شدند شاید اولین تمدن دنیا را در بین النهرین در عراق

فعلی تاسیس کرده بودند. سومریها اولین مبدعین خط و قانون محسوب می شوند. بر اساس

این نظریه ریشه ترکان ایران را می توان در عبور اقوام سومری و ایلامی ازمنطقه آذربایجان و

سکونت احتمالی در این منطقه و دیگر مناطق ایران و سکونت دیگر اقوام التصاقی زبان (غيرهند

و ايرانى زبان) نظیر هوریها ، آراتتاها، کاسسی ها ، قوتتی ها، لولوبی ها ، اورارتو ها،

ایشغوزها ، ماننا ها‌، گیلزان ها و کاسپی ها در منطقه آذربایجان و ایران جست

 

ندارند

نظریه اول[2] : سرزمین اصلی ان آسیای میانه مناطق بین کوههای اورال و آلتای بوده است که

اولین مهاجرت ترکها به آذربایجان در قرن هفتم قبل از میلاد همراه با اقوام ایسکیت- سکاها

صورت گرفت. مهاجرتهای بعدی در قرنهای چهارم و پنجم میلادی با آمدن هونها اتفاق افتاده

است. ترکان قدیم بلغار، خزر، آغاجری ، كنگر، بارسيل، آوار و سابیرها که بعضی به اروپای

شرقی هم مهاجرت کرده اند، به آذربایجان آمده و در اینجا سکونت نمودند. در زمان انوشیروان

(كه خود از طرف مادرى فرزند شاهزاده آغ هونها-هپتاليتهاى زرد پوست بود[23]) نیز عده ای از

اقوام

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

تاریخ ترکان و زبان ترکی

 

علاوه بر زبان سومری که در برخی محافل زبانشناسی به عنوان ریشه زبان ترکی (یا پرو

ترک) مطرح است، مراحل دیگر تکوین زبان ترکی شامل دوران ترکی اولیه (شامل ترکهای هون،

بلغار، پچنه ک و خزر) از قبل از میلاد تا قرن ششم میلادی، ترکی قدیم (دوران گوک ترک و

اویغورها) از ششم تا هشتم میلادی ، ترکی میانه (شامل ترکی مشترک آسیای میانه و ترکی

غربی یا سلجوقی) از قرن دهم تا شانزدهم میلادی وترکی جدید (شامل ترکی عثمانی ،

آذربایجانی ، جغتایی-اوزبکی و...) از قرن شانزدهم تا عصر جدید می باشد. به نظر بعضی

محققین کلمه ترک نام قبیله موسس حکومت گؤک ترک در 552 میلادی یعنی شخص آشینا

بوده است و از آن زمان به کل ملتی که به زبان آنها سخن می گفتند منسوب شده است[5] [2] .

 

Oğuz ( اوْق= ایل + اوُز علامت جمع در ترکی قدیم) از قبایل مهم ترکها بوده اند و امروزه اکثر

ترکان غربی (ترکان ایران، ترکیه، آذربایجان، ترکمنستان، عراق، سوریه، قبرس و بالکان) از نسل

ترکان اوغوز می باشند. اوغوزها بعد از پذیرش اسلام به ایران و‌آناتولی مهاجرت کردند و دولت

های اسلامی بزرگی چون سلجوقیها و عثمانیها را تشکیل دادند. از ترکان قدیم داستانها و

افسانه های متعددی باقی مانده است ، نظیر داستانهای آفرینش، آلپ آرتونقا، شو، اوغوزخان،

بوزقورد و ارگه نه قون. داستان بوزقورد (گرگ خاکستری) از معروفترین این داستانها حکایت

نسل رو به انقراض قبیله ای ترک در اثر حمله دشمن است که با ازدواج یک گرگ با باقی مانده

این قبیله دوباره ادامه پیدا می کند. بوزقورد از قدیم الایام به عنوان مهمترین سمبل ملت ترک

شناخته شده است. به داستانهای بعد از اسلام نظیر داستانهای ساتوق بوغرا خان، ماناس،

چنگیزنامه، دده قورقود نیز می توان اشاره کرد. حماسه دده قورقود به عنوان یک داستان ترکان

غربی خصوصاً ترکان آذربایجان از اهمیت بیشتری برخوردار است که در مباحث دیگر به آن می

پردازیم. ادبیات کتبی ترکی بدون در نظر گرفتن دوران پروترک یا زبان سومری با سنگ نوشته

های یئنی سئی و اورخون شروع می شود و در حدود 1250-1400 سال سابقه دارد.51 نوشته

یئنی سئی برروی سنگ مزارهای اطراف رودخانه یئنی سئی در آسیای میانه قدیمیتر از همه

است. این سنگ نوشته ها با الفبایی متشكل از159 علامت نوشته شده است که مختص

ترکان قیرقیز و اوغوز بود [3] [5] .

 

ترک آناتولی(شاملو، روملو، استاجلو، قاجار، افشار و....) به آذربایجان عنصر اوغوز در ترکی

آذربایجانی بیشتر شد.

 

· زبانهای تک هجایی: کلمات از یک هجا به وجود می آیند و جمله از تسلسل یک رشته کلمات

تک هجایی تشکیل می شود و معنی آن در همان رشته کلمات مفهوم می گردد. مانند زبان

چینی.
· زبانهای التصاقی: علاوه بر ریشه کلمات که از یک یا چند هجا تشکیل می یابند ، ادات پیوندی

وجود دارد. این پیوندها با پیوستن به ریشه ها کلماتی با مفاهیم مستقل ساخته و یا ضمن

الحاق به کلمات و الفاظ تصریف و حالت پذیری آنها را در کلام میسر می سازد. مثل

سئو+یش+مک=سئویشمک. در این زبانها ریشه کلمات تغییر نمی کنند. مانند ترکی به عنوان

یک زبان التصاقی پسوندی و اکثر زبانهای اورال-آلتاییک. این زبانها بیشتر قاعده مند هستند.

 

· زبانهای تحلیلی: این زبانها از الحاق پسوند و پیشوندها به اول و آخر ریشه کلمات تشکیل

می شوند. منتها در جریان ترکیب و تصریف غالباً در ساختمان خود ریشه نیز دگرگونیهایی روی

می دهد. مثل می رفتم و می روم یا go و went. اکثر زبانهای هند و اروپایی مانند فارسی و

ارمنی و انگلیسی و هندی و زبانهای سامی نظیر عربی از این دسته می باشند. دگرگونیهای

ریشه در این زبانها آنها را به سوی بی قاعدگی سوق می دهد.

 
1- در بین صداهای کلمات هم آهنگی اصوات موجود است 2- در این زبانها جنس و حرف تعریف

موجود نیست 3- صرف به وسیله اضافه کردن پسوند انجام می شود (آپار+دیم ، آپار+دین ،....)

4- در صرف اسماء پسوند ملکی به کار می رود (آپار+دیغیم)5- اشکال افعال غنی و متنوع

است 6- حرف جر بعد از کلمه می آید (ائودن=از خانه)7- صفات قبل ازاسماء می آیند(گؤزل

قیز)8- بعد از اعداد علامت جمع بکار نمی رود9- مقایسه با مفعول منه انجام می گیرد (من دن

اوجا) 10- برای فعل معین به جای داشتن از فعل بودن (ایمک) استفاده می شود.11- پسوند

سئوال موجود است(گلدین می؟)12- به جای حرف ربط از اشکال فعل استفاده می شود

(گئتدییم یئر= جایی که رفتم – که به غلط بعضا می گوییم او یئر کی گئتدیم)

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

خط زبان ترکی

در مورد خط ترکی باستان در سنگ نوشته های یئنی سئی و اورخون در 1400 سال

پیش و ایسیک گؤل در 500 سال قبل از میلاد سخن رفت که به عقیده زبانشناسان

خطوط ابداعی خود ترکان بوده و از هیچ خط دیگری اقتباس نشده است. ترکان با

پذیرش دین اسلام خط عربی را جایگزین خط باستانی خود کردند( نظیر زبان فارسی

که با الفبای عربی نوشته می شود). با به کار آمدن حکومت جمهوری در ترکیه ، مردم این

کشور الفبای لاتین را جایگزین خط عربی کردند. آذربایجانی های شمال آراز نیز ابتدا در محدوده

سالهای 1929-1939 به مدت ده سال زبان خود را به لاتین نوشتند سپس به دستور استالین ،

خط جمهوریهای

ترک زبان اتحاد شوروی (سابق) به کریل (سیریلیک) تبدیل شد . لاکن این جمهوریها پس از

استقلال دائمی خود در سال 1991الفبای خود را دوباره به لاتین بر گرداندند. آثار مکتوب زیادی

به زبان ترکی و به دو الفبای عربی و لاتین از 1000 سال پیش به جای مانده است. بنا به

دلایلی بسیار الفبای لاتین از الفبای عربی سریعتر فرا گرفته می شود و خواندن و نوشتن به آن

راحتتر است. خصوصا این خط برای ترکی که در آن تعدد اصوات موجود است مناسبتر می باشد.

خط لاتین ترکی آذربایجانی با چند حرف اضافه x,q,ə)) یعنی (اَ ، ق ، خ) اندکی با خط لاتین

ترکی استانبولی متفاوت است. متاسفانه در ایران استفاده از خط لاتین برای زبان تركی بدلایل

سیاسی محدود گشته است.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

قدرت و امکانات زبان ترکی آذربایجانی

 

 

هماهنگی اصوات یکی از زیباترین خصوصیات زبان ترکی است که باعث راحتی تلفظ و خوش

آهنگی آن می شود. در زبان ترکی صداهای خشن (O,U,A,I) و صداهای نازک (Ö,Ü,E,Ə,İ)

نمی توانند در ریشه یک کلمه با هم مخلوط شوند و با همان ترتیب فوق در کلمه می آیند. مانند

Gözəllik و Ayrılıq. کلمات خارجی نیز حتی المقدور تحت تاثیر این قانون جالب قرار می گیرند.

مانند کلمه عربی حسين(Hoseyn) که در ترکی Hüseyn و كلمه عربي عباس (Əbbas) كه در

تركي (Abbas) گفته می شود. ترکها هنگام فارسی صحبت کردن نیزناخودآگاه از این قانون

طبیعی زبان خود پیروی می کنند[9] .

· پسوندهای ترکی بسیار غنی و متنوع است وامکان لغت سازی و غنای لغوی این زبان را بالا

می برد. پسوندهایی نظیر چی، لی ، سیز، لیق ،....

· در زبان ترکی کلماتی با اختلاف جزئی در معانی موجود است که در فارسی نیست، مثلا برای

انواع دردها کلمات آغری، آجی، سیزی، یانقی، زوققو، سانجی، گؤینمک، گیزیلدمک و اینجیمک

به کار می رود که هر کدام درد به خصوصی را بیان می کنند.


· کلمات ترکی بر خلاف فارسی انعطاف زیادی برای اصطلاح سازی دارند بعنوان مثال از کلمه

دیل به معنی زبان در ترکی 36 اصطلاح و تعبیر موجود است: دیل آچماق، دیل-آغیز ائتمک،

دیلی توتولماق و....


· علاوه بر غنای لغوی، تحرک و قابلیت لغت سازی، بیان مفاهیم جدید و غنای مفاهیم مجرد و

همچنین تنوع بیان و قدرت بیان تفرعات و تفاوتهای جزئی کلام از دیگر عوامل غنای زبان ترکی

است . به همین دلیل و به اعتراف زبانشناسان ، نثر زبان ترکی برای بیان اندیشه و مفاهیم و

موضوعات مختلف علمی و فلسفی و اجتماعی رساتر و مناسبتر از بسیاری زبانهای دیگر

است. مفاهیم و اندیشه هایی را که در ترکی می توان با یک جمله بیان کرد، جملات و شرح

مفصلی را در زبانهای دیگر ایجاب می کند.
· افعال ترکی از نظر وجوه و زمانهای متعدد بسیار غنی است، ترکیب این وجوه و زمانها منجر به

50 شکل مختلف برای بیان حالات مختلف می گردد. مثلا در فارسی به جای هر دو حالت

گلیردیم و گلردیم فعل می آمدم به کار می رود یا برای حالتهایی چون گله جکدیم (=قرار بود

بیایم) وگلسئیدیم(=اگر می آمدم) در فارسی افعال واحد و مستقلی وجود ندارد.

· افعال ترکی همه با قاعده اند، جزء فعل ناقص ایمک به معنی بودن.


· افعال متعدی در ترکی به سادگی با اضافه کردن پسوند به افعال لازم ساخته می شود:

اوخشاماق=شبیه بودن ← اوخشاتماق= شبیه کردن. افعال متعدی درجه دو و درجه سه نیز

در ترکی قابل ساخت است: وورماق=زدن(متعدی)← ووردورماق= بوسیله کسی زدن( متعدی

درجه دو)← ووردوتدورماق=وسیله زدن کسی را فراهم کردن (متعدی درجه سه).


· ترکیب پسوندها و حالات افعال در ترکی به خلق کلماتی منجر می شود که بیان آنها در زبان

فارسی با یک یا چند جمله مقدور است. مثال: سئویشدیرمه لییک (یک فعل در ترکی)= آنها را

باید وادار کنیم که همدیگر را دوست داشته باشند(دو جمله در فارسی).

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

از دیگر خصوصیات زبان ترکی

 

 

زبان ترکی از طرف زبانشناسان به عنوان سومین زبان قانونمند وتوانمند دنیا شناخته شده

است و حتی یکی از تورکولوژهای بنام زبان ترکی را اعجاز غیر بشری معرفی کرده است. ●

زبان ترکی حدود 24000 فعل دارد که در فارسی بیش از 5000 نمی باشد ● حدود 1650 لغت

ترکی آذربایجانی شناخته شده است که برای آنها لغات مستقلی در فارسی نیست. مانند

یایخالاماق، یوبانماق، یودورتماق و.... [9]● چند هزار لغت با ریشه ترکی در زبان فارسی موجود

است که از این لغات بيش از 600 لغت جزء کلمات مصطلح و روزمره است. مانند آقا ، خانم ،

سراغ، بشقاب، قابلمه، دولمه، سنجاق، اتاق، من، تخم، دوقلو، باتلاق، اجاق، آچار، اردک،

آرزو، سنجاق، دگمه، تشک، سرمه، فشنگ ، توپ ، تپانچه، قاچاق، گمرک، اتو، آذوقه، اردو،

سوغات، اوستا، الک، النگو، آماج، ایل، بیزار، تپه، چکش، چماق، چوپان، چنگال، چپاول، چادر،

باجه، بشگه، بقچه، چروک،.... [28]

 

 


ترک بر فارس نمی شود و چنین منظوری نیز در این نوشته مد نظر نیست، بلکه هدف افشای

حقایقی است که 80 سال مغرضانه جهت تحقیر و نابودی ملت ما کتمان و تحریف شده است!

بیان حقیقت مزایای زبان ترکی نسبت به فارسی بر اساس دلایل علمی دلیل بر برتری ملت

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آیا ترکی رایج در ایران و جمهوری آذربایجان و ترکیه متفاوت است ؟

همانطور که نوشته شد ترکی رایج در ایران به سه گروه عمده آذربایجانی، ترکمنی، خراسانی

و گروههای خلجی ، قزاقی ، اویغوری و ازبکی تقسیم می شود. ترکی رایج در جمهوری

آذربایجان نیز ترکی آذربایجانی است. زبانها با سه رکن اساسی با هم قابل مقایسه هستند:

دستور زبان، لغات اصلی مانند (مادر ، آب ، کوه ،...) و لغات دسته دوم (نظیر لغات علمی و

سیاسی،....). دو رکن اول ارکان اصلی زبان هستند که تغییر آنها قرنها زمان می طلبد، ولی

رکن سوم لغات ناشی از پیشرفت روزمره بشریت بوده که از عمر آنها زیاد نمی گذرد. مقایسه

دو زبان بر اساس لغات دسته دوم و حكم دادن بر شباهت و تفاوت دو زبان درست نمی باشد!

ترکی آذربایجانی رایج در دو طرف رودخانه آراز هر دو یک لهجه واحد از یک زبان هستند که دو

رکن اول آنها دقیقا یکی است و تفاوتهای موجود به خاطر ورود لغات فارسی و عربی در زبان

ترکی این سوی آراز به خاطر سیاستهای

 

ترک ستیزی از اوایل حکومت پهلوی واجباری بودن آموزش به زبان فارسی از ابتدایی تا دانشگاه

برای ترکان ایران به جای آموزش به زبان مادری ، عدم امکان تکوین لغات ترکی علمی و

سیاسی و... و در نتیجه فراموشی بعضی لغات می باشد. دلایل نسبتاً مشابهی نیز در آن

سوی آراز باعث نفوذ زبان روسی در ترکی شده است. زبانهای ترکی آذربایجانی و ترکی

استانبولی به لحاظ زبانشناسی دو لهجه متفاوت از یک زبان می باشند که با گذشت زمان

تبدیل به دو زبان با ادبیات مخصوص به خود اما بسیار نزدیک به هم شده اند، شبیه آنچه برای

زبان انگلیسی آمریکایی و انگلیسی بریتانیایی در حال اتفاق افتادن است. دستور زبان ترکی

 آذربایجانی و ترکی استانبولی تقریبا یکی است ، میزان اشتراک لغات اصلی هم بسیار زیاد

بوده و موارد متفاوت موجود اکثرا ریشه مشترک دارند، تفاوت بیشتر در لغات دسته دوم می

باشد. علاوه بر تفاوت لهجه ، تحمیل شدن زبان فارسی به ترکها از زمان پهلوی به این سو در

ایران ، باعث افزایش تفاوتها نیز شده است، چنانچه اگر به عنوان مثال یک ترک ایرانی زبان

مادری خود را به طور صحیح بیاموزد در درک ترکی آناتولی مشکل زیادی نخواهد داشت.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

ادبیات زبان ترکی آذربایجانی

 

 

ترک آذربایجانی است، یا اینکه شعرای آذربایجانی همچون نظامی و شمس و قطران فقط به

زبان فارسی می نوشتند. اما این چنین نیست! شعرای زیادی به زبان ترکی آذربایجانی شعر

گفته اند و نویسندگان زیادی به این زبان نوشته اند.

 

ترک و عرب ، دده قورقورد حماسه ای مملو از افکار و احساسات والای انساندوستانه می باشد. [29] [3] [43]

 

ترک قرون 16 و 17 می توان از صائب تبریزی ، قوسی تبریزی ، تاثیر ، امانی و شاه عباس ثانی

نام برد. واقف و آقا مسیح شیروانی نمونه ای از شعرای قرن 18 هستند. در قرن 19 نیز شاهد

شعرای بنامی چون نباتی و هیدجی ، تئليم خان ساوه اى، ماذون قشقائى و شکوهی مراغه

ای هستیم. دهها شاعر دیگر چون حقیقی و شیخ قاسم انوار و حبیبی و صراف و... و ادیبان

معاصری چون معجز شبستری ، ساهر ، سهند ، حداد، کريمي مراغه اي وشهریار... را نیز که

علی رغم سرکوب شدید زبان ترکی در دوران پهلوی به ترکی شعر گفته اند را می توان نام برد.

[6] [7]


ترک (قرن پنجم هجری و اولین کتاب زبانشناسی دنیا) و قوتادغو بیلیک ، نهج الفرادیس، عتبة

الحقایق و آثار ارزشمند علی شیر نوایی (قرن نهم هجری) اشاره کرد. اگر بخواهیم گنجینه

ادبی معاصر آذربایجان شمالی را نیز به آن اضافه کنیم باید از ادیبان بزرگی چون میرزا فتحعلی

آخوند زاده ، جلیل محمد قلی زاده ، علی اکبر صابر ، حسین جاوید، جعفر جبارلی ، سلیمان

رستم ، صمد وورغون، میکاییل مشفق ، خلیل رضا ، بختیار وهابزاده و... نام برد. ادبیات ترکی

در همسایه غربیمان ترکیه با شهرتی جهانی مایه افتخار و منبع الهامی برای دیگر ترکان است.

می توان به نویسندگان و شاعرانی چون یونس امره ، یاشار کمال ، اورهان پاموک ، عزیز

نسین، ناظم حکمت.... اشاره کرد.

 

ترک آذربایجان نام برد. ادبیات و موسیقی عاشیقها با قدمتی چندین هزار ساله جایگاه و تقدس

خاصی بین ترکها و آذربایجان دارد که مشابه آنرا شاید کمتر بتوان در ملتهای دیگر یافت. آتالار

سؤزو یا امثال زبان ترکی که عموما پندهایی عاقلانه و انسانی است ازهویت ملتی متفکر و

انساندوست سخن می گوید. آغی لار (مرثیه ها) و لایلایلار نیز قسمتی از ادبیات شفاهی ما را

تشکیل می دهند. داستانهای فولکلوری چون دده قورقود ، کور اوغلو، آرزی و قمبر ، عباس و

کولگز، عاشیق غریب، قاچاق نبی ، ... از غنای ادبیات شفاهی ما سخن می گویند. ادبیات

شفاهی غنی آذربایجان از قدمت و اصالت این ملت روایت می کند. [3]


همانطور که شرح داده شد، بر خلاف ادعای جاعلین تاریخ که مدعی اند زبان ترکی زبان کتابت

نیست و آن را در حد یک لهجه یا گویش فقط برای تکلم تقلیل می دهند، می بینیم ادبیات

شفاهی و کتبی ما دارای قدمتی چند هزار ساله و با پیشینه ای بسیار قدیمیتر از زبان

فارسی است! به عنوان شاهدی دیگر باید ذکر شود که در فاصله بین سالهای 1830-1890

یعنی قبل از ظهور دشمنان زبان ترکی در ایران جمعا 123 اثر فقط به زبان ترکی آذربایجانی در

20 شهر مختلف چاپ شده است که از این آثار چاپ 43 اثر در تبریز و 37 اثر در تفلیس بوده

است. آیا انکار کنندگان زبان ما می توانند این آثار را نیز ناشی از تحرکات پان ترکی در آن زمان

محسوب کنند!؟

 

به ادبیات کتبی اشاره کردیم، گریزی نیز به ادبیات شفاهی غنی آذربایجان بزنیم که اصولا با

 ادبیات شفاهی دیگر ملتها خصوصا ملت فارس قابل مقایسه نیست! بیاتیها یا اشعار شفاهی

آذربایجان به تنهایی گنجینه ایست بسیار ارزشمند که می توان از آن به عنوان آیینه ملت

 

از آثار ترکی قدیم معروف در ایران به دیگر لهجه های ترکی می توان به کتب دیوان لغات

 

اولین آثار مکتوب ادبی ترکی آذربایجان متعلق به قرن سیزده میلادی و اشعار حسن اوغلو و

نصیر باکویی است. اثر منظوم ترکی این زمان نیز صحاح النجم اثر هندوشاه نخجوانی است. در

قرن چهاردهم میلادی شاهد شاعران بزرگی چون نسیمی ، قاضی برهان الدین و ضریر

هستیم. نسیمی عارف و فیلسوف بانی فرقه حروفیه را می توان موسس معماری شعر

آذربایجان شمرد. شاه اسماعیل ختایی و فضولی دو شاعر توانای قرن پانزدهم میلادی هستند.

فضولی شاعری با شهرت جهانی است که اشعار او به زبانهای مختلف ترجمه شده است.

اگرچه دیوان فضولی از سال 1828 شش دفعه در تبریز چاپ شده است اما دریغ از یک بیت از او

در کتب درسی جدید ما! از شعرای

 

کتاب دده قورقود با شهرت جهانی معروفترین اثر حماسی ترکان به خصوص ترکان آذربایجان

است. در حالیکه یونسکو سال 1999 را به نام دده قورقورد نام گذاری می کند ما از وجود چنین

اثری بی خبر هستیم! سه نسخه دست نویس دده قورقود با نویسنده های نامشخص در

کتابخانه های درسدن ، واتیکان و برلین موجود است. اگرچه تاریخ کتابت آن را بعضی از

محققین به قرن 11 میلادی(پنجم هجری) و بعضی دیگر به 15 میلادی نسبت می دهند، اما

داستانهای آن مربوط به قرون 9-10 میلادی و حتی قدیمیتر می باشد. کتاب دده قورقود با

داستان آن از قدیمی ترین آثار ادبیات شفاهی جهان به شمار می رود. کتاب دده قورقود

داستانهای اقوام اوغوز را بازگو می کند و مهمترین وقایع تاریخی این داستانها در آذربایجان و

قسمت شرقی آناتولی رخ داده و در آن از قهرمانی ها و ویژگیهای قومی مردم این سرزمین

سخن رفته است. قهرمان اصلی دوازده داستان این حماسه ، دده قورقود عاشیقی است که

نقش ریش سفید قوم را داشته و با نصیحتهای با ارزش و انسانی خود چراغ راه قبیله خود می

شود. بر خلاف شاهنامه فردوسی که مدحنامه شاهان باستانی است و دست آویز نژاد

پرستان دشمن

متاسفانه به خاطر سانسور و تحریف حقایق تاریخی ، ترکان ساکن ایران و دیگر ملتهای ایرانی شاید تصور کنند که شهریار تنها شاعر

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

چرا بعضی شعرای ترک به فارسی شعر گفته اند؟

تئوریهای مختلفی در مورد نحوه رواج زبان فارسی دری (البته امروزه لهجه فارسی رایج در ایران

 را دیگر دری نمی نامند) در ایران موجود است. گفته می شود مبدا زبان فارسی دری ماوراء

النهر بوده و زبانهای منطقه سغد و خوارزم بستر این زبان محسوب می شوند. این زبان در قرن

سوم هجری تحت حمایت سامانیان گسترش یافته و در قرون چهارم و پنجم به خراسان امروزی

راه می یابد. فردوسی با صرف 30 سال به پیرایش و پالایش این زبان نو رسیده می پردازد!

فارسی دری با حمایت پادشاهان سلسله های

ترک همچون غزنویان و سلجوقیان به تدریج در کل ایران رایج می شود و امواج آن در قرون

ششم تا هشتم در شیراز با پدیداری شعرایی چون حافظ و سعدی پدیدار می گردد. در قرن

پنجم هجری شاهد لغتنامه اسدی طوسی هستیم که برای تفهیم لغاتی که به همراه

فارسی دری به ایران وارد شده است و معادل آنها در دیگر زبانهای ایرانی وجود نداشته تدوین

شده است. این موج به غرب ایران دو یا سه قرن دیرتر می رسد ، به گونه ای که ناصر خسرو در

سفرنامه خود اشاره صریح دارد که در تبریز قطران نام شاعری را دیده که شعر نیکو می سروده

ولی زبان فارسی نیک نمی دانسته [30]. البته بعضی از مورخین که بنیان تاریخ ایران را بدور از

قصد و غرض و دیدگاهای نژاد پرستی بررسی کرده اند ، معتقدند که ارتباطی بین زبان پارسی

امروزی و فارسی باستان یا زبانهای پهلوی وجود ندارد و زبان پارسی دری یا درباری پرورش

یافته دربار سامانیان می باشد [21].

 

ترک نیز نقش مؤثری داشتند. چراکه قصد آنها نه ترویج زبان ترکی بلکه تاسیس امپراطوریهای

بزرگ بر اساس دین اسلام بود. به گونه ایکه دربار پادشاهانی چون سلطان محمود غزنوی ماوای

شاعران فارسی گوی بود. تمایز هویت از حکومت ترک عثمانی نیز یکی از دلایل شاهان ترک

ایران در به رسمیت شناختن زبان فارسی بود. در دوران 1000ساله حکومت ترکان (از غزنویان تا

پایان قاجاریه) ترکی زبان درباری و شعر وادبیات ، فارسی زبان شعر و ادبیات و عربی زبان دین و

فلسفه محسوب می شدند. برخی شاعران ترک نیز دنباله روی همین سیاست به شعر

پارسی روی آوردند. آنها با سرودن شعر پارسی قصد پیدا كردن مخاطبین بیشتر در منطقه،

قدرتنمایی در زبان غیر مادری ، رقابت با شاعران دیگری که مورد لطف دربار قرار گرفته بودند

داشتند. اما به غیر از این دلایل می توان به دلایل تخصصی ادبی زیر نیز اشاره کرد: شاعران

ملتهای فارس و ترک هردو تحت تاثیر ادبیات قوی عرب به اوزان عروضی در شعر متمایل گشتند.

از آنجاییکه اصوات کوتاه زبان ترکی بیشتر مناسب قالب اصیل وقدیم زبان ترکی یا قالب

سیلابی(نظیر بیاتیها) است نه اوزان عروضی، عرصه فعالیت برای ترک زبانان در استفاده از

قالب عروضی تنگ بود و از طرفی زبان فارسی با اصوات بلند خود توانست براحتی در قالب

اوزان عروضی خود نمایی کند. به همین دلیل حتی شاعران ترکی که در اوزان عروضی شعر

ترکی سروده اند نیز مجبور به استفاده از بعضی کلمات فارسی و عربی در ابیات خود بوده اند.

اوزان عروضی را فقط در آثار کلاسیک ترکی می توان مشاهده کرد و اکنون قالب هجایی یا

سیلابی نظیر حیدربابا و شعر نو رایج می باشد.

 

ترک و شاعران ترک پارسی گوی می توانستند وضعیت امروز را ببینند و آب در آسیابی نمی

ریختند که اکنون سنگهایش در حال خرد کردن و تحقیر زبان مادری ماست! در عصر حاضر نیز

ممنوعیت و محدودیت هشتاد ساله اخیر زبان ترکی در ایران مانع از رشد نویسندگان و شاعران

ترکنویس در ایران شد.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

موضع قوای سیاسی در قبال مسئله ملی

 

متاسفانه اندیشه های شونیستی هنوز در افکار قوای سیاسی ، به خصوص احزابی که خود را سراسری می نامند ریشه کن نشده است

:
·محافظه کاران که در مهره های کلیدی حکومت مرکزی قرار دارند ، ایده های شونیستی را به

 ظاهر حمایت نمی کنند و در مقابل خواسته های حرکت ملی آذربایجان بیشتر موضع سکوت را

پیشه نموده اند. ولی واقعه قلعه بابک 83 ، اظهارات نشریات متعلق به این قشر و امام جمعه

های منطقه در این مورد و تدارک دسته نظامی سی هزار نفری بسیج و سپاه در مقابل شرکت

کنندگان در این مراسم نشان داد که شکست سکوت را ترجیح داده اند. موضع غیر عادلانه و

نابرابر آنها در قبال دو حکومت همجنس اشغالگر اسراییل و ارمنستان نیز ، می تواند موضع آنها

را در مقابل ملت آذربایجان نشان دهد.

·اصلاح طلبان بیشتر از محافظه کاران تحت تاثیر اندیشه های شونیستی قرار دارند. سخنان

رئیس جمهور مبنی بر تاکید بر زبان فارسی به عنوان عامل وحدت ملی ، سکوت ایشان در قبال

طومارهای متعدد ملت آذربایجان در جهت احیای اصول 15 و 19 قانون اساسی، سخنان

استاندارآذربایجانشرقی در جهت کم اهمیت جلوه دادن مسائل ملی، اقدام فرماندار اردبیل در

دعوت هئیت ارامنه جهت سرمایه گذاری در آذربایجان و مطالب و تحلیلهای نشریات وابسته و

بالاخره اظهارات شگفت انگیز آقای خاتمی در جمع مردم کلیبر مبنی بر اینکه این مردم از نژاد

اصیل آریایی هستند ، همگی نشان از ضدیت این گرایش سیاسی با خواسته ها و حقوق ملت

آذربایجان دارد. این طیف سیاسی که شعار گفتگوی تمدنها را سر داده بودند، در عمل نشان

دادند که به شعار خود در داخل ایران پایبند نیستند و تمدنی جز تمدن فارس را به رسمیت نمی

شناسند! افسوس که ملت ساده و زودباور آذربایجان فریب شعارهای رنگارنگ آنها نظیر ایران

برای ایرانیان را خوردند و در انتخابات خرداد 76 بصورت گسترده ای به آنها رای دادند! بلکه این

هم درس عبرتی برای ملت آذربایجان باشد که بداند مقصود احزاب سراسری از ایرانیان گویا تنها

ملت فارس است وبس!


:
·سلطنت طلبها که خود از نسل بانیان حکومت شونیستی در ایران هستند و احیای حقوق

ملتهای ایرانی یعنی دموکراسی حقیقی مانع جدی آنها برای برپایی مجدد حکومت سلطنتی

آریامهری در ایران است. اگرچه هر از چند گاهی جهت عوامفریبی از حکومتهای غیر متمرکز و

حتی فدرال سخن می رانند.
·جبهه ملی با چهره های شناخته شده اش چون ورجاوند و امیر انتظام و باوند و دريابار مدني

فعال ترین جبهه ضد ملتهای غیر فارس را در داخل و خارج تشکیل می دهند. نامه رهبران این

جبهه به وزیر آموزش و پرورش در اعتراض به طرح تدوین کتب درسی بر اساس فرهنگ قومی

هر منطقه جزء آخرین اقدامات غیر دموکراتیک این حزب بود.·

 


ملی مذهبی ها و نهضت آزادی نیز که در واقع انشعابی از جبهه ملی هستند نظیر ملییون از

یک دموکراسی تخیلی طرفداری می کنند یعنی دموکراسی بدون در نظر گرفتن ابتدایی ترین

حقوق ملتهای ایرانی. این احزاب نیز به همراه برادر دوقلوی خود یعنی جبهه ملی به ترساندن

دولت از احیای حقوق ملل ایرانی به خصوص ملت ترک و ترغیب آن به مبارزه با حرکت ملی

آذربایجان می پردازند. عزت الله سحابی در سخنان خود همیشه ابراز نگرانی می کند که با

فروپاشی نظام ، ایران نیز از هم خواهد پاشید و حکومت را به سرکوب حرکت ملی آذربایجان

تشویق می نماید. ابراهیم یزدی نیز مخالفت خود را با فدرالیسم به گونه ای علنی اعلام میدارد.


·احزاب کارگری و چپ را شاید نتوان جزء طرفداران شونیسم به شمار آورد ولی موضع رسمی

آنها به عنوان یک حزب سراسری نسبت به مسئله ملی واضح و قابل اطمینان نیست.

 

اوضاع در احزاب داخل و خارج از کشور که خود را منتقد یا مخالف نظام می بینند بدتر است

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

راه حل مسئله ملی

 

کسانی که مسئله ملی را آفتی برای مردم ایران میدانند و می خواهند این مشکل در ایران

ریشه کن شود همگی معتقدند که راه حل مسئله ملی در ایران تمرکز زدایی از سیستم

سیاسی ایران و حرکت به سوی سیستمی غیر متمرکز است نه اصلاح سیستم مرکزی و یا

تغییر حاکمان. مسئله ملی در ایران با آمدن

ترک و غیر ترک در مناصب دولتی حل نمی شود. معتقدین به سیستم غیر متمرکز در ایران خود

به طرفداران اجرای سیستم شوراهای استانی نظیر آنچه در قانون اساسی آمده است،

طرفداران سیستم فدرال یا کنفدرال وطرفداران استقلال ملتها تقسیم می شوند و اکثر آنها به

اصل حق تعیین سرنوشت ملل برای تعیین سیستم مطلوب خود اعتقاد دارند.

 


 

باید پاسخ گفت که جدا کردن مسئله ملی از مسئله دموکراسی در ایران و الویت دادن به

مسئله دموکراسی امری غیر ممکن است. چرا که زیر بنای دموکراسی حقوق برابر انسانها

است و دموکراسی بدون در نظر گرفتن حقوق اولیه برابر برای ملتها فقط به شعاری پوشالی

تبدیل می شود که به درد فریب مردم و رسیدن به حکومت می خورد! باید دموکراسی به مفهوم

واقعی آن در ایران اجرا شود و آنهم اجرای بی قید و شرط دموکراسی برای همه ایرانیان و

ملتهای ایرانی است! از طرف دیگر خطر جنگ داخلی و خونریزی می تواند ناشی از مقاومت و

لجبازی خود مرکزگرایان باشد که در اصل به دنبال منافع شخصی خود هستند و اگر آنها نیز به

جای ایجاد اختلاف بین ملتها تسلیم حقوق و خواست ملتها شوند دیگر جای نگرانی باقی نمی

ماند. تمرکز زدایی حکومتی در ایران ضرورتی است غیر قابل پرهیزکه تاخیر در آن فقط می تواند

 به بغرنجتر شدن مسئله ملی منجر شود!

 

موافقین سانترالیسم یا مرکزگرایی در ایران نیز که معمولا از دید قیم مآبانه و حکومتی نه

مردمی به مسئله نگاه می کنند ، فقط از تغییر یا اصلاح حکومت مرکزی برای حرکت به سوی

دموکراسی مورد نظر خود دفاع می کنند و تمرکز زدایی را برای ایران غیر ضروری و خارج از

ظرفیت مردم می پندارند، که منجر به جنگ و خونریزی در ایران خواهد شد.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 9 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

فدرالیسم چیست؟

 

 

 

 

اما مزایای یک حکومت فدرال چیست?


·جلوگیری از رشد دیکتاتوری در نتیجه کنترل متقابل دول و مجالس ایالتی و فدرال یعنی کنترل

قدرت توسط قدرت.


·حفظ و رشد زبانها و فرهنگهای گوناگون در یک کشور که رشد و ارتقاء هر کدام به منزله رشد

فرهنگی آن کشور است.


·توزیع قدرت ، بار مشکلات دولت مرکزی را می کاهد و اداره کشور را آسانتر می کند.


·با توزیع قدرت ، نقش مردم در سیاست و اداره کشور بیشتر می شود.


·توزیع عادلانه امکانات و ثروت در تمامی مناطق یک کشور می تواند به رشد اقتصادی کل کشور

بیانجامد.
·آزادی تصمیم گیری و قانونگذاری برای ایالات مختلف باعث رشد خلاقیت منطقه ای و رقابت

بین ایالات می گردد.


·کاهش تنشهای ناشی از اختلافات فرهنگی و قومی.

 

 

سه دلیل عمده ای که باعث تشکیل حکومتهای فدرال در بعضی کشورها می شود ، وسعت

جغرافیایی ، تنوع ملی-فرهنگی و یا اتحاد کشورهای کوچک برای تشکیل کشوری قدرتمندتر

بوده است. که قطعاً بنابر دلایل اول و دوم یعنی وسعت جغرافیایی و تنوع ملتهای ساکن ایران

سیستم فدرال در ایران یک ضرورت می باشد. یک کشورفدرال از چندین ایالت تشکیل می

شود. یک سیستم فدرال مناسب برای کشور ایران یک سیستم فدرال اتنيكى-زبانى (نظیر

کشور سوییس) است که در آن مرز ایالتها بر اساس محل سکونت ملتهای مختلف ایرانی تعیین

می شود، که البته تقسیمات استانی در داخل هر ایالت می تواند وجود داشته باشد (مثلا

استانهای آذربایجانشرقی و غربی و اردبیل و... در داخل ایالت آذربایجان). در این سیستم کشور

دارای مجالس و دولت فدرال (مرکزی) می باشد که ترکیب اعضای آن معادل با ترکیب جمعیتی

کشور خواهد بود. علاوه بر آن هر ایالت برای خود مجلس و دولتی ایالتی (نخست وزیر) خواهد

داشت. مجالس ایالتی معمولا غیر از امور مربوط به ارتش ، سیاست پولی، سیاستهای

خارجی کلان، برنامه ریزیهای کلان اقتصادی که به کل کشور مربوط می شوند، در بقیه موارد

دارای اختیارات کامل و حق قانون گذاری هستند. در سیستم فدرال اتنيكى-زبانى زبان هر

 ایالت (ترکی ، فارسی ، لری ، بلوچی، عربی ، کردی ، ....) در آن ایالت و کل کشور زبان

رسمی یعنی زبان دولت و مجلس ایالتی ، زبان اداری و قضایی در آن ایالت محسوب می شود

که از مدارس ابتدایی تا دانشگاهها در آن ایالت به صورت اجباری تدریس می گردد. در کنار

زبانهای رسمی یک یا چند زبان ارتباطی نیز در سراسر کشور وجود خواهد داشت که آن زبان یا

زبانها نیز در مدارس آموزش داده می شوند. البته نظام فدرال تنوع و الگوهای زیادی دارد و برای

انتخاب سیستم فدرال مناسب برای ایران احتیاج به بررسی و مطالعه بیشتر می باشد

 

هم اکنون در سراسر جهان دهها کشور به صورت فدرال (غیر متمرکز) اداره می شوند،

کشورهای پیشرفته ای چون آمریکا، کانادا، آلمان، سویس، اطریش و استرالیا و کشورهایی

چون مکزیک، آرژانتین، آفریقای جنوبی، مالزی، ونزوئلا، برزیل ، نیجریه، هندوستان، روسیه، و

پاکستان دارای سیستم غیر متمرکز فدرال هستند. اگرچه سیستمهای فدرال انواع و دلایل

مختلفی دارند ، ولی انتخاب این سیستم معمولا به عنوان آخرین راه حل همزیستی مسالمت

آمیز ملتها در قالب یک کشور واحد بوده است. [16] [34

آیا فدرالیسم منجر به تجزیه کشور می گردد؟


فدرالیسم نه تنها عموماً کشور را به سوی تجزیه سوق نمی دهد بلکه با برقراری حقوق برابر

برای ملتهای مختلف آنها را به ماندن در چهارچوب اتحادیه ای قوی و داوطلبانه تشویق می کند.

به عنوان مثال در کشور چهار ملته سوییس با ملتهای آلمانی ، فرانسوی و ایتالیایی وروتو

رومانی زبان ، هرگز شنیده نشده است که آلمانیهای سوییس خواستار جدایی از سوییس و

 اتحاد با ‌آلمانیهای اطریش و آلمان باشند. چراکه این ملتها از هر نظر با هم برابرند و زبانهای

آنها نیز زبانهای رسمی کشور محسوب می شوند

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

حرکت ملی آذربایجان

 

 

ترک نیست. جوان هویت جوی ترک گمشده خود را نه در فرهنگ آریایی و نه در

 فرهنگ غربی می جوید و نه در اعماق مشکوک و مدفون تاریخ . او هویت واقعی

 خود را در هستی و موجودی فرهنگی غنی خویشتن می یابد. امروزه تبلور حرکت

 ملی آذربایجان را می توان در تجمع سالیانه عظیم حق طلبان آذربایجانی در قلعه

 بابک (بطور ثابت در آخر هفته دوم تیرماه!) مشاهده کرد که به حق بزرگترین تجمع

 مردمی بعد از انقلاب اسلامی است. خواست اصلی حرکت ملی آذربایجان استقرار

 دموکراسی واقعی در ایران بر اساس اصول شناخته شده حقوق بشر و حل بی قید

 و شرط مسئله ملی در ایران و رفع تبعیضها علیه ملل ایرانی است. در حرکت ملی

 آذربایجان علاوه بر حقوق ملی ، حقوق زنان و کودکان ، مسئله محیط زیست و

 مسائل اقتصادی نیز از اهمیت خاصی برخوردار است. امروز حرکت ملی آذربایجان با

 خواسته های شفاف و منطقی خود و با بررسی اشتباهات تاریخی و درس گرفتن از

 آنها در حال تبدیل به قوی ترین حرکت مردمی در ایران می باشد. حرکت ملی

 آذربایجان یک حزب یا یک تشکیلات نیست ، حرکتی است متعلق به تمامی ترکان

 آذربایجانی و دیگر ترکان هویت جو و حق طلب، جنبش بیداری یک ملت است که نه

 با اسلام مغایر می باشد و نه با قانون. این جنبش یک جنبش مسلحانه نیست ،

 بلکه جنبشی است که ابزارش قلم است و اجتماعات قانونی اعتراض آمیز.

 

 

 

فعالین حرکت ملی آذربایجان در 7 تیر 1382 اولین بیانیه خود شامل

خواسته های عمومی حرکت ملی آذربایجان را تحت عنوان "آذربایجان

سخن می گوید" منتشر کردند که به امضای نزدیک به هزار تن از فعالین

این حرکت رسید

 

همانطوریکه گفته شد آذربایجان مهد حرکتهای روشنفکری و

آزادیخواهی است که مهمترین آنها را در قرن حاضر و این سوی آراز مرور

کردیم . حرکت ملی آذربایجان حرکتی دموکراتیک و مدنی و خود جوش

است که تداوم حرکتهای ضد شونیستی آذربایجانیها در 80 سال گذشته

می باشد و زمان شکل گیری آن به صورت امروزی به دوران پایان جنگ

ایران و عراق باز می گردد 

 

 

امروز حرکت ملی آذربایجان را می توان در بیداری مردم آذربایجان در بازگشت به

هویت فرهنگی خود و عطش آنها برای آگاهی از زبان و فرهنگ خود مشاهده کرد.

امروز دیگر کمتر از سابق پدر و مادر آذربایجانی زبان فارسی را برای تکلم با

فرزندانشان استفاده می کنند و در نامگذاری کودکان استفاده از اسامی ترکی رواج

بیشتری پیدا کرده است. جوانان علاقه بیشتری برای یادگیری خواندن و نوشتن به

زبان مادری خود نشان می دهند و سعی می کنند علی رغم وجود کلاسهای درس

رسمی به هر طریقی به بی سوادی واقعی خود یعنی بی سوادی به زبان مادری

خاتمه دهند. امروز دیگر چون گذشته روایات تاریخی مبنی بر نژاد پرستی و آریاگرایی

مقبول جوان

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آیا فعالین حرکت ملی آذربایجان پان ترک و تجزیه طلب هستند؟

انتساب صفتهای پان 

ترک و تجزیه طلب و کمونیست و امثال آن به آزادیخواهان آذربایجانی در طول 80 سال گذشته جهت سرکوب حرکت آنها موضوع تازه ای نیست! امروز هم از این حربه استفاده می شود.باید گفت اگرچه معیار برای ماندن و نماندن در چهار چوب سیاسی یک کشور رای ملت است ، با این حال اکثر فعالین حرکت ملی آذربایجان در صدد حل مسئله در چهارچوب مرزهای ایران هستند. تجزیه طلبان واقعی پان ایرانیستهایی (=پان فارس) هستند که در ظاهر شعار ایران برای همه ایرانیان می دهند ولی در عمل خود ساکنین ایران را به ایرانی و انیرانی (غیر ایرانی = ترک و عرب) تقسیم می کنند!

 

در مورد وحدت ملی ، تمامیت ارضی و امنیت ملی، که حربه پان ایرانیستهای تمرکزگرا شده است نیز باید گفت که وحدت ملی و تمامیت ارضی زمانی ارزشمند است که داوطلبانه بوده و منجر به ضایع شدن حقوق فرد یا ملتی در آن نشود. امنیتی را که با سرکوب ملتهای ایرانی غیر فارس تامین شود دیگر نمی توان امنیت ملی نامید، بلکه آن امنیت فارسی است

 

پان ترکیسم به معنی ایده اتحاد تمامی ملل

ترک زیر سایه یک دولت است. اگرچه این ایده رویایی ایده آل و شاید غیر ضروری است که در بین فعالین حرکت ملی آذربایجان جایگاهی ندارد ، ولی نوع داوطلبانه آن به مراتب کم ضرر تر از پان ایرانیسمی است که با نابودی فرهنگی ملتهای مختلف قصد اتحاد اجباری آنها را دارد!


 

پان ترکیسم به معنی ایده اتحاد تمامی ملل

ترک زیر سایه یک دولت است. اگرچه این ایده رویایی ایده آل و شاید غیر ضروری است که در بین فعالین حرکت ملی آذربایجان جایگاهی ندارد ، ولی نوع داوطلبانه آن به مراتب کم ضرر تر از پان ایرانیسمی است که با نابودی فرهنگی ملتهای مختلف قصد اتحاد اجباری آنها را دارد!

 

در مورد اتهام کمونیست بودن فعالین حرکت ملی آذربایجان نیز باید گفت که این جنبش به عنوان حرکتی ملی فارغ از نوع ایدئولوژی متعلق به هر

ترک آذربایجانی است که به احیای دموکراسی و حقوق ملت خود حقیقتا معتقد است. در این جمع می تواند صاحبین ایدئولوژی های متفاوت وجود داشته باشند ، بگونه ای که اکنون بعضی طلاب و روحانیون نیز در این حرکت اشتراک دارند.

در مورد اتهام کمونیست بودن فعالین حرکت ملی آذربایجان نیز باید گفت که این جنبش به عنوان حرکتی ملی فارغ از نوع ایدئولوژی متعلق به هر

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

آیا فعالین حرکت ملی آذربایجان ناسیونالیست هستند؟

 

فعالين حركت ملي آذربايجان را مي توان ناسيوناليست به حساب آورد، اما به مفهوم مثبت ناسیونالیسم ، یعنی آنها ملت خود را دوست دارند و برای احیای حقوق ملت خود تلاش می کنند. در اینجا لازم است که ناسیونالییسم را به دو نوع مثبت و منفی تفکیک کرد. قبل از تعریف این دو نوع ناسیونالیسم ابتدا به معنی لغوی آن نگاهی کنیم

 

ناسیونالیسم از لحاظ لغوی یعنی دوست داشتن و حمایت یک شخص از ملتش

 

ناسیونالیسم مثبت دقیقا به معنی لغوی آن است یعنی حب ملت که امری است پسندیده و مفید. همچنان که حب خانواده و دفاع از حریم خانواده امری است مثبت، این احساس در قالب وسیع تر خود یعنی دوست داشتن ملت و جامعه نیز احساسی است مثبت. ناسیونالیسم مثبت همیشه انگیزه و وسیله ای بوده است برای حرکتهای آزادیخواهی و پیشرفت یک ملت. امروز ملتهایی نظیر آلمان و فرانسه و ژاپن شاید پیشرفت اجتماعی و اقتصادی خود را مرهون ناسیونالیسم نوع مثبت هستند. ناسیونالیسم مثبت نه تنها ناقض حقوق بشر در داخل و خارج از محدوه ملت مورد نظر و ناقض دوستی و مودت با ملتهای دیگر نیست، بلکه حتی رکن انساندوستی این نوع ناسیونالیسم قابلیت آن را نیز در تعمیم آن به انساندوستی فرا ملی نشان میدهد. اماارکان ناسیونالیسم منفی از حب انسان و ملت به ادعاهایی نظیر بی عیب بودن یا برتر بودن یک ملت گسترش می یابد. این نوع ناسیونالیسم معمولا زاییده طبیعی افکار جمعی یک ملت نیست بلکه زاییده افکار تئوریسین های مزدور استعمارگران است که در خدمت استعمارگران قرار می گیرد تا از قوای یک ملت جهت استعمار ملتهای دیگر استفاده کنند. معمولا ملتهایی که دچار این آفت فکری می گردند هم به دیگران و هم به خود آسیب می زنند، نظیر ناسیونالیسم منفی حزب نازی که به ملت آلمان القا شد

 

در ایران نیز ما در اوایل قرن بیستم شاهد پیدایش شونیسم فارس یا همان ناسیونالیسم نوع منفی آن بودیم. و امروزه شاهد پیدایش ناسیونالیسم های ملل غیر فارس در عکس العملی طبیعی به این نوع ناسیونالیسم منفی هستیم. یکی از این ناسیونالیسمها یا ملی گرایی ها حرکت ملی آذربایجان است که در آن ناسیونالیسم انگیزه آزادیخواهی ملت آذربایجان علیه شونیست فارس است. یعنی ناسیونالیسم آذربایجانی آزادیها و حقوق انسانی را مرام خود قرار داده و از نوع مثبت آن است. فعالین حرکت ملی آذربایجان همواره بر برابر بودن حقوق ملتهای مختلف تاکید کرده اند

 

البته خطر آلوده شدن ناسیونالیسم های مثبت به افکار و ایده های منفی همواره وجود دارد و فعالین حرکت ملی آذربایجان باید خود را موظف به نگهبانی از اصول مثبت حرکت ملی خود بدانند. و از طرفی دیگر نیز این وظیفه روشنفکران راستین ملت فارس است که ملی گرایی خود را از زنگارهای افکار منفی بزدایند

 

در اينجا بايد اشاره كرد كه از نظر فعالين حركت ملي آذربايجان ملتها دشمن يكديگر نيستند ، بلكه معضل عقيده برتري ملتي بر ملت ديگراست. دشمن ملت

ترک و دیگر ملتهای غیر فارس ، ملت فارس نیست بلکه اندیشه برتری ملت فارس بر دیگر ملتها است . هرگونه شونیسمی محکوم و مذموم است خواه از نوع فارسی باشد و خواه از نوع ترکی! حرکت ملی آذربایجان بر اساس اعتقاد بر دموکراسی و برابری و برادری ملل استوار شده است.

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

راه پیش رو

امروز حرکت ملی آذربایجان که بر اساس خواسته های بر حق ، شفاف و منطقی ملت آذربایجان و تجارب تاریخی استوار شده است روز به روز و به سرعت در حال گسترش می باشد. تجمعات مختلف آذربایجانیهای هويت جو در مناسبتها و بزرگداشتهای متفاوت و رشد نشریات خودجوش همگی حکایت از جریانی مردمی و منطقی دارند که تعطیل پذیر نیست. و اما به عنوان یک

ترک آذربایجانی چه وظایفی داریم:

استعمارگران داخلی و خارجی برای نابودی ملتها ، زبان ، فرهنگ و هویت ما(ملت

ترک) را هدف گرفته اند! ما نیز برای زنده ماندن ملت خود باید زبان و فرهنگ و هویت خود را زنده کنیم تا اینکه به ملتی سربلند تبدیل شویم، همانگونه که در طول تاریخ بوده ایم. همگی باید در راه تبدیل به یک ملت سربلند (میلتلشمه ) فعالیت کنیم. مبارزه ما مبارزه ای مسلحانه نیست بلکه مبارزه ای مدنی و فرهنگی است. اسلحه ما فکر است و قلم و شرکت در تجمعات فرهنگی و گاه اعتراض آمیز. ما باید به مطالعات تاریخی و فرهنگی خود بیافزاییم تا هویت و زبان خود را بیشتر بشناسیم و آن را به دیگر همزبانان خود، دیگر ملتهای ایرانی و حتی دنیا معرفی کنیم ! حق و حقوق خود را بشناسیم و تا احیای آن دست از مبارزه بر نداریم ! در عین حالیکه استقلال و عدم وابستگی حرکت خود به بیگانگان را حفظ می کنیم صدای عدالتخواهی خود را به گوش جهانیان برسانیم!

تاریخ ثابت کرده است که ملت ما دوستی جز خودش ندارد، متاسفانه پان ایرانیستهای مرکز گرا و احزاب سراسری ایران برداشت درستی از دموکراسی و عدالت ندارند و هیچکدام از این احزاب و حتی اعضای

ترک آن که در سیستم سراسری حل شده اند برای احیای حقوق ملت آذربایجان قدمی بر نخواهند داشت ! دل بستن به آنها ، کاری است عبث !

ملت آذربایجان باید بداند که انرژی و قوای خود (چه قوای مادی و چه معنوی و فکری) را فقط باید صرف ملت خود کند. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است ! شونیسم فارس از انرژی ما علیه ما استفاده خواهد کرد. چرا باید به فکر مشکلات کسانی باشیم که نه تنها موجودیت ما را به رسمیت نمی شناسند و مشکلات ما برای آنها بی اهمیت است ، بلکه خود در صدد نابودی موجودیت ما می باشند. قطعا الویت با مسائل ملت خودمان است. البته این به معنی دشمنی با ملتهای دیگر نیست ، ولی دوستی و اتحاد با آنها نیز باید در چهار چوبی صورت گیرد که حقی از ملت ما ضایع نشود. هرگز فریب شعارهای وسوسه بر انگیز پان ایرانیستهای مرکز گرا را نخورده و ذره ای از مطالبات برحق خود عقب نشینی نکنیم حتی اگر بوی صداقت نیز به مشاممان برسد! این درسی تاریخی است از آنچه بر سر ستارخانها و پیشه وریها آمد

.

خواسته های بر حق، شفاف و منطقی ما عبارتند از رفع و جبران تبعیضهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی علیه ملت ما

.

آذربایجانیهای خارج از مرزهای ایران (به خصوص آذربایجان شمالی) را فراموش نکنیم ، وقتی ما از آرمانهای ملت فلسطین که تنها وجه اشتراکمان در مسلمان بودن است دفاع می کنیم، دفاع از حقوق حقه ملت آذربایجان شمالی بخصوص درمسئله قره باغ که مشترکات زبانی، فرهنگی، تاریخی، قومی ، دینی وحتی مذهبی داریم حق مسلم ماست ! در حقیقت همه ما یک ملت هستیم اگر چه دولتهای متفاوتی داریم. حمایت از آنها به معنی حمایت از کل ملت آذربایجان است و هر ضرری را آنها متحمل شوند، قطعا ما را نیز متاثر خواهد کرد. این موضوعی است که گاه ما آنرا فراموش می کنیم ، اما دشمنان ملت آذربایجان بر خلاف ما به این موضوع آگاه بوده و از آن سوء استفاده می کنند

!

ملت ما برای گرفتن حق خود باید هویت و حقوق خود را به خوبی شناخته و بر روی پای خود بایستد! این ملت برای گرفتن حقوق خویش احتیاج به خودکفایی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی دارد تا وجود خود را ثابت کند! این ملت احتیاج به احزاب ملی خود دارد تا سخنگو و مدافع حقوقش باشد ! این ملت باید به جای نشریات سراسری ضد ملتها و یا محلی وابسته از نشریات محلی دلسوز حمایت کند! او باید به جای الویت دادن به یادگیری زبان فارسی و انگلیسی و آموزش آن به فرزند خود اول به زبان مادری خویش بها دهد! او باید ابتدا فضولی و دده قورقود را بشناسد و سپس حافظ و شکسپیر را! او باید از از صنایع و تولیدات ملت خود حمایت کند! او باید علی رغم وجود مشکلات و سختی ها سرمایه مادی و معنوی خود را صرف ملت و زادگاه خويش کند

.

 

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 7 مهر 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

امام خامنه اي

                                     رهبر كبير ايران {{ آيت الله خامنه اي}}

ستارخان

{ ستارخان }    و   {باقرخان}                  {ستارخان} ازافتخارات اذربايجان

 

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: شنبه 28 خرداد 1390برچسب:تصاوير, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

افتخارات ترك

ملت فهيم ايران اسلامي ازبدوتاريخ شاهدفداكاري ها وايثارگري هاي بي شمارترك زبانان بوده انداين مطالب رامي توان ازلابه لاي تاريخ وحال وانشاءالله دراينده اثبات كرد

تاريخ (ازگذشته)_مرداني همچون بابك-ستارخان(سردارملي)باقرخان ودرعرصه اي هنرزناني همچون پروين اعتصامي ومرداني همچون دكتراستادشهريارودرحال

شاهدفداكاري هاي دوچندان مردم ترك زبان وآذربايجاني هاي غيوروانقلابي هستيم كه درعرصه اي ورزش مي توان به جواناني همچون هادي ساعي -مهدي نوايي -حسين رضازاده

وبه تيم پرشورتراكتورسازي اشاره كردپس درمي يابيم كه غيرت اين مردان مختص به يك مقطع زماني ورشته ي خاصي  نيست وبازميتوان درعرصه ي مذهبي به مرد تاريخي وهميشه جاويد درقلب مردم ايران

به سليم موذن زاده اشاره كردوخلاصه اي مطلب اين است مردم آذربايجان درهمه اي عرصه ها يك يك بوده ومختص يك زمان نبوده اندبلكه درهمه اي زمان ها افتخار ايران بوده اند

 

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: جمعه 6 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عرض سلام

بي شك ترك زبانان مظهرغيرتت-آزادگي وثبات اقتدارملي هستند

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عشق ترك

 

عشق به ترك (تراكتور)عشق به همه اي خوبي هاوپاكي ها

نويسنده: ترک اوغلی (صالحی) تاريخ: پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

خاک روب پایتان سرمه چشمانمان یاشاسین تورک مملکتی

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to tork.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com